بازنشر، به چه قیمتی !؟

به گزارش کاشمری به نقل از کاشمر بصیر،چندی پیش در حال گشت زنی دریکی از شبکه‌های اجتماعی بودم که به این یادداشت عجیب‌وغریب برخوردم  و بسیار متأثر شدم از اینکه ما ایرانیان چطور این‌همه توهین به شعور و فرهنگ و باورهای دینی خودمان رو نادیده می‌گیریم و دقیقا  هر مطلب به‌ظاهر جالب  رو بدون کم‌وکاست متأسفانه خیلی سریع برای دوستان خود در کانال‌ها و گروه هامون بازنشر میدهیم  واقعاً چرا ؟ برای اینکه شما هم بیشتر در جریان این مطلب  و عمق وحشتناک آن  به‌عنوان یک نمونه قرار بگیرید  متن اصلی یادداشت رو که  متأسفانه توسط خود ما ایرانی‌ها در گروه‌های اجتماعی در حال بازنشر هست و کالبدشکافی آن و پاسخ تشریحی  بنده را  در  ادامه این مطلب ارائه می‌دهم  لطفاً توجه بفرمایید با تشکر

متن اصلی یادداشت کذایی

وقتی حضرت محمد به‌عنوان آخرین پیامبر خدا فرستاده خود را به دربار ایران فرستاد،
ایرانیان هیجان‌زده با توهین به فرستاده و گوینده پیام، وی را از دربار بیرون راندند و نامه وی را پاره کردند .
همین بهانه‌ای شد تا ایران به دست عمر فتح شود.

نداشتن فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک توسط ایرانیان در مقابل اعراب بادیه‌نشین،همان شد که میدانیم ایران زیر سم اسبان عربی تاخته شد.

وقتی ایرانیان فرستاده و تجار مغولان را کشتند،
صدها هزار کشته دادند و خاک ایران زیر سم اسبان مغولی به آسمان می‌رفت .
اینجا هم ایرانیان فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک در برابر مغولان اسب چران نداشتند .

وقتی ایرانیان به سفارت روسیه تزاری حمله بردند، انتقامش را در عهدنامه ترکمانچای و گلستان پس دادند.
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم .

وقتی به سفارت آمریکا حمله شد،
تاوانش را طی ۳۷ سال با تحریم و جنگ و …. دادیم .
اینجا هم….

وقتی چهار سال پیش به سفارت انگلستان حمله شد،
تمام خسارتش را حتی شیشه‌های شکسته شده مشروبات الکلی را،پرداخت کردیم.
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم .

و چند وقت پیش که به سفارت عربستان حمله شد، تمام تاریخ یادم آمد…!!!

چقدر باید خسارت بپردازیم .تاریخ برگشت سر نقطه شروع :
نبود فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک .
ما اصولاً و بنیادین بلد نیستیم حرف بزنیم،مخصوصاً با جهانیان .
یعنی زبان دیپلماسی در زبان و فرهنگ ما تعریف‌نشده است .

حتی بین زن و شوهرها و پدر و مادر و فرزندان و حتی توی این صفحات مجازی و توی خیابان وقتی ماشین هامون به هم می‌خورت ؛
بین همسایه‌ها و …
اول می‌زنیم تو سروکله هم و بعد میریم سراغ قانون !!!!

رمز پیشرفت آمریکا و اروپا می‌دانید چیست و از کجاست و راز عقب‌ماندگی ما هم از کجا ناشی می‌شود؟ یک مسلمان کنیایی سیاه‌پوست، حسین اوباما به امریکا مهاجرت می‌کند و پسرش بعداً می‌شود باراک حسین اوباما ریس جمهور!
یک خانواده پاکستانی دست‌تنگ در اواخر دهه شصت میلادی به انگلستان مهاجرت می‌کنند. خانواده ۹ نفره، شش پسر و یک دختر در خانه متعلق به شهرداری زندگی می‌کنند؛ پدر راننده اتوبوس است و مادر خیاطی می‌کند. پسرشان که حالا ۴۶ ساله است می‌شود شهردار لندن! شغلی که علی‌القاعده با نخست‌وزیری پهلو می‌زند.
رقیبی که در انتخابات شهرداری لندن شکست‌خورده است هم تماشایی است. زاک گلد اسمیت فرزند یک خانواده اصالتاً یهودی -آلمانی میلیاردر، که در بهترین مراکز آموزشی انگلستان از قبیل کالج ایتون و دانشگاه کمبریج درس‌خوانده است و خانواده‌اش همیشه با مرکزیت دولت و خاندان سلطنتی رابطه نزدیک داشته است.
ریاست جمهوری اوباما و شهردار شدن صدیق خان این افق را در برابر دید تمامی مهاجران مسلمان و غیرمسلمان، خانواده‌های فقیر و متوسط می‌گشاید، اگر تلاش کنند می‌توانند به عالی‌ترین موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی برسند. دین و قومیت و جنسیت هیچ‌کدام سد راه نیستند.

و اما . . .  کالبدشکافی این یادداشت

متأسفانه نگارنده این یادداشت در ابتدا  رفتار بی‌ادبانه خسروپرویز پادشاه ظالم، کافر و گستاخ ایرانیان را دلیل بر بلد نبودن فرهنگ گفتگو  همه مردم ایران معرفی می کند و بعد از رفتار سیاسی نظامی خلیفه دوم  مسلمانان در حمله به ایران  و تجاوز و تصرف آن دفاع  می‌کند تا بگوید ایرانی‌ها دیپلماسی و گفتگو بلد نیستند وگرنه به آنان تجاوز نمی‌شد !!! درحالی‌که اولاً پیام خلیفه دوم به ایرانیان این بوده که مسلمان شوید و ما را  به‌عنوان حاکم خودتان بپذیرید وگرنه به شما حمله می‌کنیم  و طبیعی است که اینجا اساساً گفتگو نتیجه‌ای ندارد ثانیاً در کجای دین اسلام آمده که برای گسترش اسلام می‌شد به کشورهای دیگِ حمله کرد و آن‌ها رو تصرف کرد ؟ !!!
نگارنده این یادداشت در ادامه سعی می‌کند از چنگیز خان مغول یک فرد منطقی و صاحب فرهنگ دیپلماسی گفتگو به سازد !  تا در مقابل ایرانی‌ها رو به خاطر نداشتن فرهنگ گفتگو و تعامل نکوهش کند یا للعجب ! و اصلاً سعی نمی‌کند به این حقیقت تاریخی بپردازد که اساساً فرستادن تعدادی مثلاً تاجر در شرایط متشنج بین دو طرف یک دام و بهانه‌ای بیش نبوده و تصمیم چنگیز برای حمله از قبل گرفته‌شده بود  .  چرا این مهم را نمی‌گوید  چون هدفش این است که  شما نتیجه‌ای که او می‌خواهد را بگیرید نه چیز دیگر،  نگارنده در ادامه از تجاوزات مکرر روس‌ها (شوروی) به شمال ایران و صحنه‌سازی حمله به سفارت شان در دوران قاجار دفاع جانانه می‌کند تا بگوید حاصل این حمله کذایی به سفارت روس بوده که منجر شده ایرانیان تسلیم بشوند و قراردادهای ننگین امضا کنند و خاک و حق خودشان را نیز  تسلیم کنند. وگرنه اگر فرهنگ گفتگو و دیپلماسی تعامل بلد بودند روسیه را(شوروی)   مثل یک بچه نقل سر جایش می‌نشاندند  !! و اصلاً هم سعی نمی‌کند نقش انگلیسی‌ها را توی این معاهده‌های ننگین رو کند.
نگارنده در ادامه بازهم سعی می‌کند از قدرت نبوغ خودش در ارائه  نظریات مشعشع و درخشان  در جهت اثبات فقر فرهنگ تعامل و گفتگوی ایرانیان  استفاده کند ولی این بار دیگر حرف اصلی خودش را که سعی داشته تا الآن برایش مقدمه‌چینی کند که خوب جا بیفتتد،  بالاخره اینجا رونمایی می‌کند،!!  محکوم کردن حمله به سفارت آمریکا !! اتفاقی که امام خمینی (ره) از آن به‌عنوان انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول یاد و با تمام وجود  از آن حمایت می‌کنند و اینجا نگارنده حتی سعی می‌کند مخاطبش، فراموش کند که بپرسد خوب اگر دلیل دشمنی آمریکا با ایران این حمله بوده  پس  دلیل دشمنیش با مردم قبل از حمله در ماجرای دفاع از دیکتاتور فاسدی همچون شاه و عدم استرداد او چه بوده ؟
و بسیار استادانه سعی می‌کند حمله صدام را هم  به تسخیر سفارت آمریکا ربط دهد! که البته اینجا حواسش نیست و درواقع حمایت آمریکا را  از صدام کاملاً لو می‌دهد ! و خلاصه اینجا هم سعی می‌کند نداشتن فرهنگ گفتگو و  بلد نبودن دیپلماسی تعامل ایرانیان را عامل همه اتفاقات سیاسی ۳۷ سال بعد از انقلاب  اعلام کند  و حاضر هست این فقر مثلاً فرهنگی را حتی  با حمایت از صدام  توی  سر ما ایرانیان بکوبد !!
و بعد هم که دارد به نتیجه‌گیری و هدف اصلیش نزدیک می‌شود ماجرای اخیر سفارت انگلستان و سفارت عربستان را متذکر می‌شود تا به ما بقبولاند که فرهنگ گفتگو بلد نیستیم وگرنه در مقابل فعالیت‌های جاسوسی انگلیس در خاک ایران و حتی در مواجه با کشتار بی‌رحمانه آل سعود در منا نباید هیچ عکس‌العملی جز لبخند دیپلماسی می‌داشتیم و جالب است که  اینجا نگارنده کاملا مشخص است که اصلاً دوست ندارد کسی تحقیق کند تا بفهمد در هر دوی این حوادث طبق گزارش‌های  موثق نیروی انتظامی و وزارت کشور، سرنخ شورش و اغتشاش و ایجاد خسارت از خارج از ایران بوده و از آنجا  رهبری می‌شده و اصلاً خود انگلیسی‌ها و سعودی‌ها آن را مدیریت کرده ند !! جالب است  دقیقا همان نقشه‌ای که سال‌ها قبل شوروی در طراحی سناریوی حمله به سفارتخانه‌اش و ایجاد بهانه فشار به ایران کشیده  اینجا هم رخ می‌دهد و یک مقارنه جالب تاریخی ناخواسته رو می‌شود

و حالا نگارنده که بحث را به اینجا رسانده که بنابراین ما دیپلماسی گفتگو بلد نیستیم و همیشه دنبال درگیری و دعوا و نزاع و جنگ (و موشک)  هستیم لازمه تا درنهایت یک نتیجه‌گیری مشعشع دیگر را  رونمایی کند ” می دونید چرا آمریکا و اروپا پیشرفت کردن . . . ” و ذهن ناخودآگاه ما حالا باید برود به سمت اینکه اگر یک کشور متمدن پیشرفته می‌خواهیم بشویم باید فقط و فقط گفتگو کنیم و راهش فقط و فقط گفتگو و فرهنگ گفتگو (حتی به قیمت حرف زور شنیدن و زیر بار حرف زور و ظلم رفتن) هست و شروع می‌کند به بیان چند مثال تحریف‌شده تا ما دیگر کلاً یادمان برود  دقیقا همین آمریکای پیشرفته است  که بلد است  بمب اتم بریزد بر سر مردم بی‌گناه و درون اکثر کشورهای دنیا رد پای دخالت و کودتاهایش  هر روز در حال روشن تر و شفاف تر شدن است و همین اروپای پیشرفته‌ای که تمام‌قد از اسرائیل غاصب جنایتکار کودک کش همیشه حمایت می‌کند و تا آخر توانش حتی با بمب‌های شیمیایی صدام دیروز و داعش امروز را  نیز حمایت و تجهیز می‌کند، همین ها که رد پای آن‌ها در تمام ناامنی‌ها، تمام نابسامانی‌ها تجاوزها و کشتارها و جنگ‌های جهان‌دیده می شود،   این‌ها پیشرفته  هستن و آزاد هستند   ولی ما با داشتن تاریخ تمدن چند هزارساله  و نداشتن سابقه حمله و تجاوز به دیگر کشورها بدبختیم و فقر فرهنگی گفتگو داریم !!

بله دوستان  حالا شما خودتان قضاوت کنید که این یادداشت میتونه  کار یک نفر خوش ذوق و دلسوز که  هدفش اصلاح مشکلات اجتماع ما ایرانی‌ها است باشه ؟!  یا یک جریان عظیم نفوذ و تهاجم فرهنگی وابسته به بیگانه جهت تحقیر ایران و ایرانی و از بین بردن روحیه جهادی و مبارزه و مقاومت  ؟ و اینجا  ما هستیم  که به‌راحتی این مطالب رو  انتشار میدهیم و اصلاً لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنیم که چه محتوایی را  انتشار داده یم ! قضاوت با شما

و اما در پایان باید این نکته را هم عرض کنم که به واقع هدف من از طرح این بحث تنها و تنها این بود که بدانیم در حال انتشار چه مطلبی هستیم  چراکه دقیقه ما هم در ثواب و گناهان همچون نویسنده شریک خواهیم بود !   این بازنشر ما به چه قیمتی است ؟.

نویسنده: سید علی موسوی نژاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *