تاریخچه شهرستان کاشمر

کاشمر طی چند هزار سال قدمت، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال 483 هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارها
کاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .

غار آتشگاه

قلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در 13 کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامق
این روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است، قرار گرفته و مربوط به 800 سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمر
بترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)

در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .
سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ 930 هجری، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)

آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله 5 کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرس

سیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال 1287 در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال 1328 به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال 1307 به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال 1316 در این شهر به شهادت رسید .
همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگری

از جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال 57 ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد.
نام کاشمر و ترشیز در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است:
کشمر، کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمر
در سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
پیشینه تاریخی

منطقه ی کاشمر که در متون و منابع کهن ازآن به عنوان ترثیت یا «ترشیز»یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره ی دوم و اوایل پیش از میلاد مسکون بوده است. به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی 2500 سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه برپا نموده است. کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوره پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد. کاشمر در سال 31 هجری بدست اعراب مسلمان فتح شد و از ان پس امرای غزنوی، سلجوقی،اسماعیلیه،خوارزمشاهیان،ایلخانی،سربداریه،تیموری،صفوی،افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگها، شکست ها، ناامیدی ها، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.

نمایندگان شهر کاشمر در مجلس مشروطه (قبل انقلاب)

از بدو تشکیل مجلس مشروطه)مجلس شورای ملی(تا پایان عصر سلطنت پهلوی
نمایندگان دوره اول
سیدهاشم احتشام الاولیاء الاطباء – 1287 – 1285
نمایندگان دوره دوم
بدون نماینده – 1290 – 1288
نمایندگان دوره سوم
حاج شیخ حبیب الله ترشیزی – 1294 – 1293
نمایندگان دوره چهارم
میرزا ابوتراب خان مقبل السلطنه خراسان(اقبال التولیه) – 1302 – 1300
نمایندگان دوره پنجم
محمدتقی بهار)ملک الشعراء) – 1304 – 1302
نمایندگان دوره ششم
اسدالله زوار – 1307 – 1305
نمایندگان دوره هفتم
اسدالله زوار – 1309 – 1307
نمایندگان دوره هشتم
میرزاآقا ضیاء)ضیاالاطباء)– 1311 – 1309
نمایندگان دوره نهم
میرزاعلی اقبال)اقبال ‎السلطان) – 1314 – 1311
نمایندگان دوره دهم
اسدالله زوار – 1316 – 1314
نمایندگان دوره یازدهم
اسدالله زوار – 1318 – 1316
نمایندگان دوره دوازدهم
محمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – 1320 – 1318
نمایندگان دوره سیزدهم
محمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – 1322 – 1320
نمایندگان دوره چهاردهم
منوچهر تیمورتاش – 1324 – 1322
نمایندگان دوره پانزدهم
میرزاعلی اقبال)اقبال ‎السلطان) – 1328 – 1326
نمایندگان دوره شانزدهم
عبدالوهاب اقبال – 1330 – 1328
نمایندگان دوره هفدهم
مهدی شوکتی – 1332 – 1331
نمایندگان دوره هیجدهم
منوچهر تیمورتاش – 1335 – 1332
نمایندگان دوره نوزدهم
منوچهر تیمورتاش – 1339 – 1335
نمایندگان دوره بیستم
ابولقاسم تفضلی – 1340 – 1339
نمایندگان دوره بیست و یکم
مهندسفضل الله جلالی – 1346 – 1342
نمایندگان دوره بیست و دوم
مهندسفضل الله جلالی – 1350 – 1346
نمایندگان دوره بیست و سوم
مهندسفضل الله جلالی – 1354 – 1350
نمایندگان دوره بیست و چهار
مهندسمحمدصادق فرمان – 1357 –1354
شخصیت ها و مشاهیر ترشیز
عمیدالملک کندری
آهی ترشیزی
آهی جغتائی
اهلی ترشیزی
اهلی شیرازی
میرصدرالاسلام ترشیزی
شیخ احمد جامی نامقی
ابونصر احمد ژنده پیل
محمد حسامی بندقرایی
ابوطاهر طرطوسی
محیی الدین طریثیثی
طوطی ترشیزی
ظهوری ترشیزی
عهدی ترشیزی
غواص بستی
محمد کاتبی
مظهری ترشیزی
منتخب ترشیزی
مؤمن ترشیزی
محمدحسین اشراقی ایوری
محمدعلی امامی
محمدباقر امامی
محمدحسین اولیایی
محمدحسین بختیاری
احمد ترشیزی
اسماعیل ترشیزی
میرزایوسف ترشیزی)فاضل ترشیزی(
محمدجعفر ترشیزی
محمدصالح ترشیزی
محمدرضا ترشیزی خراسانی
محمدعلی جلالی نوری (جلال العلما(
محمدحسین خوش اخلاق
محمدصادق سعیدی
فضل الله شریعتی
اسماعیل کوه سرخی
محمدحسین تولائی
حبیب الله آیت اللهی
سیدعلی نجفی کاشمری
عبدالعلی هروی
محمدحسین خوش اخلاق
ولی الله داورزنی
اماکن تاریخی، آثار باستانی و گردشگری
آرامگاه شهید سید حسن مدرس
آرامگاه سید مرتضی ابن موسی الکاظم
آرامگاه حمزه ابن موسی کاظم
مسجد جامع کاشمر
بقایای تپه باستانی کندر
سد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمر
آثار باقی مانده سد شاهی
قلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخ
آسیاب ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت
گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ
یخدان طبیعی بند قرا
سرو کاشمر
قلعه ی آتشگاه
بند شاهی (سد ششطراز(
بقایای قلعه ی خضرآباد
قلعه گبر حصار
منطقه گردشگری کوهسرخ
خرابه های ارگ قدیم شهر
پارک جنگلی سید مرتضی(ع(
یخدان فروتقه
منطقه شکار ممنوع درونه
آبگرم معدنی کریز
کاروانسرای حاج کاظم مدرسی
مدرسه علمیه حاج سلطان العلماء
تنگل سنگ نصوخ

واژه شناسی کاشمر

منطقه ی مورد بحث این کتاب که دیرزمانی با نام عمومی « ترشیز » شناخته می شد و امروزه در قالب سه شهرستان: کاشمر، بردسکن و خلیل آباد ظاهر گردیده است، در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود، نام ها و اسامی گوناگونی را به خود گرفته است . بررسی این اسامی و شناخت درست آن ها، به درک صحیح تحوّلات و تطوّرات تاریخی این سرزمین، مدد بسیار می رساند. لذا با رعایت تقّدم و تأخّر تاریخی، وجوه تسمیه و موقعیّت هریک از نام های ذیل را به اختصار بیان می نماییم:
»»کشمر: این نام که به صورت های « کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمر » نیز ذکر شده، قدیمی ترین نامی است که از بخشی از ناحیه ی مورد بحث ما، در متون قدیم به چشم می خورد. جایگاه تاریخی این شهر، با موقعیت جغرافیایی روستایی که هم اکنون با با همین نام، با برج رفیعی به قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده کیلومتری شرق شهرستان بردسکن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به خود خیره می سازد، مطابقت دارد.
صورت های مختلف واژه ی مذکور، بارها در اشعار شعرای جدید و قدیم به کار رفته است. گرچه در مواردی مراد شاعر از آن، شهر یا ایالت مشهور کشمیر هند بوده است. امّا آن جا که سخن از « سرو » در میان است، دیگر برای خواننده شکّی باقی نمی گذارد که مراد، همین کشمر مورد نظر ماست.
نام باستانی و اصلی شهر، بی تردید کشمر است و بسیاری از نویسندگان همچون فردوسی،
بارها از این نام استفاده کرده اند:
همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی
امّا جالب است که، معزّی شاعر توانای قرن پنجم هجری از واژه ی کاشمر استفاده می کند:
به کاشمر اَندر تُرک نزاید چو تو، به کاشغر اَندر سرو نبالد چو تو
فرهنگ نویسان و لغت شناسان، در معنای این واژه ها نظرات مختلفی ارائه داده اند: آغوش مادر، کنار یا سینه ی خورشید، کنار آتشکده ی مهر، آیین مادری و… از جمله ی آن هاست.
بُشت: منابع تاریخی در قرون نخستین اسلامی، از این نام استفاده کرده اند. البتّه چنین می نماید که پژوهش گران در عرصه ی تاریخ این خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پیرامون اسامی بُشت و پُشت، به نحوی دچار دوگانگی و سردرگمی شده و مخاطبان خود را نیز به وادی گمراهی کشانده اند. چه برخی از آن ها، اسامی مذکور را منحصر به نام یک شهر دانسته اند و برعکس، برخی دیگر آن را نام ولایتی بزرگ پنداشته اند. از جمله: « ابوالحسن زید بیهقی » می گوید: « آن را بدین جهت بشت خوانده اند که بُشتاسب (گُشتاسب) آن را بنا نهاد.»
چنان که می بینیم، در تعریف فوق، صحبت از یک شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نیز می گوید: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحی نیسابور، تشتمل علی مأتین و ستّ و عشرین قریه، منها کندر.»
بنابراین در این جا، بشت، شهری است با دویست و بیست و شش قریه و منطبق بر تعریفی که از ترشیز ارائه شده است. امّا در مواردی نیز، بُشت فراتر از حوزه ی یک شهر، بلکه در حدّ و اندازه ی ولایتی به کار رفته که ترشیز یکی از شهرهای آن بوده است.
« یاقوت حموی » می نویسد: « بُشت، نام دو جایگاه است: یکی ولایت بزرگی است به نیشابور که بسیاری از محدّثان و عالمان از آن برخاسته اند و دیگری، جایگاهی است از ناحیه ی بادغیس هرات .»
ابن حوقل نیزـ که خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه ی خود می نویسد: « ترشیز حومه ی پُشت نیشابور، شهری است زیبا و پربرکت …»
در مجموع، چنین می نماید که، بُشت نام شهری است که بعدها به ترشیز تغییر می یابد. در حالی که « پُشت » به کلّ منطقه ی ترشیز اطلاق شده است.
در زمینه ی وجه تسمیه ی این نام، نظرات محتلفی ارائه شده است. برخی از صاحب نظران معتقدند به سبب مهاجرت جمعیّت قابل توجّهی از اعراب به حدود این شهر و نقش برجسته ای که این شهر در عرصه ی ادبیّات عرب داشته و به عنوان پشتوانه ی علوم اعراب محسوب می شده، به « پُشت العرب » مشهور گردیده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نیز که می نویسد: « پُشت »، مخفّف پُشتیبان است و از آن جاکه منطقه ی ترشیز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسیاری بوده، به عنوان پُشت و پُشتیبان نیشابور شناخته می شده است، مؤیّد این نظر است.
برخی نیز از منظر اقتصادی به آن نگریسته، معتقدند به خاطر تولید غلاّت و موادّ غذایی مازاد بر مصرف داخلی، یا به جهت مرکزیّت بشت در تجارت و صدور کالاهای خراسان به اصفهان و شیراز و بالعکس، به این نام نامیده شده است.
نگارنده نیز بر جمع نظرات معتقد است. یعنی هم از نقطه نظر علمی ـ فرهنگی و هم از جنبه ی اقتصادی، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتیبان نیشابور یافته است.
بُست: از دیگر نام های ناحیه ی مورد بحـث ماســت که در قــرون سـوّم و چهارم هـجــری،
معمول بوده است. با توجّه به توصیفاتی که سیّاحان قرون نخستین اسلامی از باغات میوه، بستان ها و مناظر چشم نواز این دیار ارائه داده و تصریح کرده اند: « ترشیز، شهری است زیبا و پربرکت »، در می یابیم علّت نام گذاری آن نیز، همین زیبایی و بستان هایش بوده است. البتّه نباید این شهر را با شهر بُست سیستان ـ که بر کرانه ی رود هیرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.
تُرشیز: متداول ترین نامی است که در متون تاریخی به کار رفته است. اغلب منابع، آن را به ضَمّ اوّل و رای ساکن، « تُرشیز» ذکر کرده اند. لیکن یاقوت حموی آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شین نقطه دار مکسوره در زیر آن « طُرَُشیز » آورده است.
پیرامون وجه تسمیه ی تُرشیز نیز، نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی از محقّقان، آن را به فتح « ت »، به معنی آبنوس آورده اند.
گروهی دیگر معتقدند بدان سبب که زردشت از زادگاه خود – شیز در آذربایجان- به این ناحیه آمد و در این جا درخت سروی بهشتی کاشت و آتشکده ای بنیاد نهاد، آن را تَرشیز، به معنی « شیز نو » نام نهاده اند.
امّا دکتر باستانی پاریزی را نظر دیگری است. وی احتمال می دهد با توجّه به آبی که در گذشته به سمت ترشیز می آمده و در مقسمی به شش قسمت تقسیم می شده است، نام این شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه اند، سپـس با تغیـیراتی به شــکـل
« تَرشیز » درآمده است.
طُرَیثیث: اغلب جغرافی نویسان مسلمان در قرون اوّلیّه ی اسلامی، ترشیز را « طُرَیثیث» به ضمّ طاء و فتح راء و سکون یاء المثنّاه من تحتها و کسرِالثّاء » ضبط کرده اند. گرچه برخی نیز هم چون « حافظ ابرو » و « یاقوت حموی»، آن را مُعرّب یا وجهی از تعریب طُرشیز، طُرَثیث یا ترسیس می دانند، لیکن به نظر می رسد اسامی مذکور تحریفی از طرثیث باشد و نه تعریب آن.
برخی نیز احتمال می دهند به خاطر شائبه و صبغه ی زردشتی بودن واژه ی ترشیز، مورّخان و جغرافی دانان مسلمان این کلمه را کنار گذاشته و به جای آن از « طریثیث » که کلمه ای است عربی ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده کرده اند.
سلطانیّه ی ترشیز: در پی یورش تیمورلنگ و تخریب ترشیز کهن در سال 784 هـ.ق، محلّ اصلی و قدیمی ترشیز که گمان می رود، در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان کنونی بردسکن قرار داشته، رها شد و ساکنان آن تبعید یا به روستاها و شهرهای هم جوار کوچ کردند. از جمله جماعتی از آنان به ناحیه ی « سوسفد » (سُسفَد) ترشیز واقع در ضلع شرقی شهر کاشمر فعلی مهاجرت کردند. این قَصَبه که بعدها به همّت شاه اسماعیل صفوی آباد گردید، به سلطانیّه یا سلطان آباد ترشیز تغییر نام داد.
در فرهنگ انجمن آرای ناصری می خوانیم: « ترشیز شهری است مشهور از بلاد خــراسان،
مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آن را سلطانیّه گویند که حاکم نشین آن جاست.»
بارتولد نیز می نویسد: در آن دوره کلمه ی ترشیز به تمام بلوک اطلاق می شد و خود شهر گاهی سلطان آباد نامیده می شد. نکته ی حائز اهمّیّت این است که از حدود یک صد و اندی سال پیش و به ویژه با گسترش این شهر به سمت جنوب و شکل گیری محلّه نو، به تدریج واژه ی سلطانیّه منحصر به بخش قدیم شهر شد و بخش تازه ساز آن، ترشیز نامیده شد.مع الوصف، چنان می نماید که واژه ی سلطانیّه، همچون سه – چهار قرن گذشته با معرّف ترشیز ذکر می شد. وجود صدها قباله ی ازدواج و وقف نامه، گواهی بر این ادّعاست.
بنابراین، پژوهشگر در بررسی تاریخ منطقه، به دو ترشیز برمی خورد: یکی ترشیز اوّلیّه که نگارنده جهت جلوگیری از تداخل نام ها و مفاهیم، در این کتاب اصطلاحاً آن را « ترشیز کهن » می نامد و دیگری شهری است که از حدود دویست و پنجاه سال پیش، به این نام نامیده شده است و آن را « ترشیز نوین » نام نهاده ام. تفصیل این موضوع را در جای خود خواهیم آورد.
کاشمر: در تاریخ 8/5/1313 هـ.ش نام شهر، از ترشیز به کاشمر تغیییر یافت. از آن پس این شهر مدّتی در حوزه ی تقسیمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال 1322 جزو شهرستان تربت حیدریّه شد و بالأخره در سال 1325 هـ.ش به شهرستان ارتقاء یافت.
شهرستان کاشمر تا پیش از جدایی شهرستان های بردسکن و خلیل آباد از آن، به صورت یک ناحیه ی بزرگ، مشتمل بر بلوک سابق ترشیز بوده است. لیکن پس از آن، محدود به قسمتی از مناطق ترشیز کهن شده و بخش اصلی و نام بردار ترشیز ـ یعنی مرکزیّت ترشیز باستان و آبادی مشهور کشمرـ در قلمرو شهرستان بردسکن واقع شده است. در مورد وجه تسمیه ی کاشمر نیز همچون دیگر اسـامی این شهر، نظـرات و دیدگاه هـــای مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند واژه ی کِشمر که می تواند به معنای آغوش مادر باشد، با گذشتن از شکل های کیشمر، کشمیر و کشمار، سرانجام به صورت کاشمر درآمده است.
حال آن که چند تن دیگر از فرهنگ نویسان، کاشمر را صورت کامل شده ی کاجخر، کاژفر، کاشخر و کاشغر دانسته اند و براین باورند که « کاش » برگردانیده ی کاج است و « کاج خر » یادآور سرو بزرگ و معروف این سرزمین است.
امّا همچنان که در آغاز این بحث یادآور شدیم، کاشمر واژه ای نیست که مخلوق عصر پهلوی یا حتّی قرون معاصر باشد، بلکه نامی است که حدّاقل نه صد سال پیش توسط معزّی ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از این رو، به نظر می رسد، یکی از دلایل اصلی تغییر نام این شهر از ترشیز به کاشمر (در عصر رضاخان)، تأکید وی بر پیشینه ی کهن و احیای هویّت ملّی و بومی منطقه، با یادآوری سرو معروف کشمر بوده است.
چکیده ی مطالب: برمبنای تحقیقات انجام شده، تاریخ و تمدّن ترشیز بسیار کهن تر از آن است که در کتاب های تاریخی، ثبت و ضبط گردیده است. مع الوصف، پیشینه ی تاریخ مضبوط ما به « کشمر » برمی گردد که با افول آن شهر، ترشیز کهن در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد کنونی (در حدود 30 کیلومتری جنوب بردسکن) رونق یافت و آن گاه پس از تخریب های مکرّر که آخرین آن به دست تیمور صورت گرفت، شهر ترشیز رها شده، ده ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه کیلومتری شهر قدیم ترشیز ـ رونق گرفت و به یاد شهر قدیم ترشیز، بدین نام نامیده شد. نام این شهر در 1313 هـ.ش به کاشمر تغییر یافت. در حدود شش دهه بعد، یعنی در سال 1374 هـ.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در 1382 هـ.ش نیز بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
تقویم تاریخ ترشیز
31 هـق فتح بُشت (ترشیز) به دست اعراب مسلمان
232 هـق قطع سرو معروف کاشمر به دستور متوکّل عبّاسی
400 هـ.ق ولادت ابوالفضل طریثیتی
405 هـ.ق تولّد ابوعلی بشتی
415 هـ.ق. تولّد عمیدالملک کندری در قریه ی کُندر
432 هـ.ق وفات ابومحمد طریثیتی
440 هـ.ق (محرم) تولّد شیخ احمد جام نامقی در قریه نامق کوه سرخ
456 هـ.ق به دارآویخته شدن عمیدالملک کندری
476 هـ.ق ولادت محیی الدّین طریثیثی
480 هـ.ق (جمادی الاول) وفات ابوالحسن نامقی
480 هـ.ق وفات ابوعلی بشتی
498 هـ.ق یورش اسماعیلیان ترشیز به بیهق
505 هـ.ق (سیزده رجب) ولادت مسعود طریثیتی
520 هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی قریه ی « طرز » به دست ارقش خاتونی ـ وزیر سلطان سنجر
535 هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی روستای « میج» به دست آق سنقرـ غلام سلطان سنجر
536 هـ.ق حمله ی مجدّد سلجوقیان به آبادی « طَرز » در شمال ترشیز
537 هـ.ق وفات ابونصر طریثیثی
540 هـ.ق کشته شدن آق سنقرـ غلام سلطان سنجر ـ به دست فدائیان اسماعیلی در ترشیز
545 هـ.ق درگذشت عمید مسعود زورآبادی
546 هـ.ق حمله ی امیر قجق ـ از امرای سلجوقی ـ به ترشیز
555 هـ.ق پایان غائله ی احمد خدابنده در کندر
596 هـ.ق (نوزدهم رمضان) پایان محاصره ی ترشیز توسط قطب الدّین محمّد خوارزم شاه
651 هـ.ق (جمادی الاول) حمله ی کیتوبوقانویان (امیر مغولی) به ترشیز
655 هـ.ق درهم شکسته شدن قدرت اسماعیلیان ترشیز، توسّط سپاه هولاکوخان مغول
659 هـ.ق تسخیر مناطقی از ترشیز به دست شمس الدّین علی از حاکمان سیستان
694 هـ.ق تصرّف بخش هایی از ترشیز به دست شمس الدّین علی ـ از امرای آل کرت
784 هـ.ق تصرّف و تخریب ترشیز به دست تیمور لنگ
839 هـ.ق وفات کاتبی ترشیزی در استرآباد
845 هـ.ق (رمضان) وفات خواجه علاءالدّین ترشیزی در هرات
848 هـ.ق وفات علی شهاب ترشیزی
864 هـ.ق/ 1459 م نبرد لشکریان ابوسعید و سلطان حسین میرزا در حدود ترشیز و هزیمت ابوسعید
867 هـ.ق درگذشت مولانا طوطی ترشیزی
874 هـ.ق غارت ترشیز به دست نیل بیک
927 هـ.ق/1521م وفات آهی ترشیزی در تبریز
929 هـ.ق حفر قنات سسفد به دستور شاه اسماعیل صفوی
934 هـ.ق وفات اهلی ترشیزی در تبریز
993 هـ.ق شکست علی قلی خان از مرشدقلی خان و اسارت شاه زاده عبّاس میرزا در ترشیز
997 هـ.ق قتل مرشد قلی خان ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز
997 هـ.ق (29 ربیع الاول) قتل میرزا محمّد ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز
1002 هـ.ق جنگ تن به تن مردم ترشیز با ازبکان
1006 هـ.ق اخراج ازبکان از ترشیز
1011 هـ.ق/ 1602م ورود شاه عبّاس به ترشیز
1025 هـ.ق/ 1616م وفات ظهوری ترشیزی در دکن
1044 هـ.ق شکست ازبکان به رهبری عبدالعزیز خان در حوالی قریه ی تجرود
1152 هـ.ق/ 1739م انتصاب میرزا عبدالحی از سوی نادرشاه به حکومت ترشیز
1160 هـق/ 1747م تولّد میرزا عبدالله شهاب ترشیزی در بردسکن
1165 هـ.ق (یازدهم جمادی الثانی) وفات محمّد صالح ترشیزی، در قریه ی قوژد
1216 هـ.ق/1800م وفات میرزا عبدالله شهاب ترشیزی
1224 هـ.ق خروج مصطفی قلی خان از ترشیز، از پس هفت سال مقاومت
1231 هـ.ق قتل اسحاق خان قرایی و پسرش حسن علی خان (حاکم ترشیز) به دست محمد ولی میرزا
1245 هـ.ق حکومت مجدد مصطفی قلی خان بر ترشیز
1247هـ.ق (هشتم رمضان) شکست محمّدتقی خان حاکم ترشیز از شاه زاده خسرو میرزا
1249 هـ.ق نبرد خسرو میرزا با گروهی از ترکمانان تکه در حوالی ترشیز
1249 هـ.ق حکومت محمّدتقی خان بر ترشیز
1267 هـ.ق تولّد شیخ محمّدحسین اشراقی در روستای ایور
1270 هـق انتصاب محمّدرحیم خان (عنقای قاجار) به حکومت ترشیز
1278 هـ.ق انتصاب سیف الدّوله میرزا به حکومت ترشیز
1304 هـ.ق ولادت شیخ احمد غروی ترشیزی
1313 هـ.ق (ربیع الاوّل) وفات شیخ اسماعیل کوه سرخی
1316 هـ.ق (سوّم شعبان) ولادت آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی
1324 هـ.ق/1285 هـ.ش وفات احمد ترشیزی (حاجی مجتهد)
1337 هـ.ق به دار آویخته شدن عزیزالله خان باب الحکمی در مشهد
1340 هـ.ق وفات آیت الله شیخ اسماعیل ترشیزی
1356 هـ.ق وفات سیّدعلی نجفی کاشمری
1285 هـ.ق انتخاب سیّدهاشم احتشام الاطبّاء به عنوان اوّلین نماینده مردم ترشیز در مجلس شورای ملّی
1313 هـ.ش (8 مرداد) تغییر نام ترشیز به کاشمر
1316 هـ.ش (دهم آذر)/ 27 رمضان 1356هـ.ق شهادت آیت الله مدرّس در کاشمر
1316 هـ.ش راه اندازی اوّلین کارخانه برق کاشمر
1322 هـ.ش احتساب کاشمر در قلمرو شهرستان تربت حیدریّه
1325 هـ.ش ارتقاء کاشمر به شهرستان و استقلال این شهر
1336 هـ.ش (15 آذر) تبیعد آیت الله عبدالرّحیم ربّانی شیرازی به کاشمر
1357 هش(20 آذرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید انقلاب اسلامی در کاشمر
1358 هـ.ش (1/1) انتصاب محمود طلوع به سمت نخستین فرمان دار کاشمر ـ بعد از انقلاب
1358 هـ.ش انتخاب دکتر رامپور صدرنبوی به عنوان اوّلین منتخب مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1358 هـ.ش انتخاب حجه الاسلام حسن حسن زاده به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1359 هـ.ش (4 مهرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید کاشمر جنگ تحمیلی
1360 هـ.ش انتصاب حجه الاسلام محمّدیان به سمت نخستین امام جمعه کاشمر
1362 هـش انتخاب حجه الاسلام محمّدعلی عربی به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1364 هـ.ش (16 تیر ماه)/ 1406هـ.ق وفات آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی
1366 هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمردر مجلس شورای اسلامی
1367 هـ.ش (10 آذرماه) ورود اوّلین آزاده به کاشمر(حسین ضیائیان دلیر)
1370 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1374 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1374 هـ.ش(14 تیر) ارتقاء بردسکن به شهرستان و استقلال آن از کاشمر
1374 هـ.ش/ 1416هـ.ق (نوزدهم ذی الحجّه) وفات آیت الله سعیدی
1378 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1382 هـ.ش ارتقاء خلیل آباد به شهرستان و استقلال آن از کاشمر
1382 هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
1385 هـ.ش پیوستن کاشمـر به بنیاد جوامع ایمن جهانـی
1387 هـ.ش انتخاب محمد رضا خباز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
رسوم سنتی و باورها
جشن خرمن
»» از زمان قدیم، هر ساله وقتی خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهای این خطه برگزار می شود. این آیین هنوز هم در بعضی از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در میدان روستا شروع به نواخته می شد. زمانی که اهالی و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمایشی وارد شده و دایره ای تشکیل می دهد. سپس با حرکات دست و پا، بیل زدنبذر پاشیدن، چهار شاخ زدن و در کیسه کردن گندم را به نمایش می گذارند.
-2مراسم آیینی چند نفـره
»» شهراین مراسم محلی، در ازدواجها و ختنه سوران برگزار می شود. در این مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته می شود و آنگاه گروه نمایشی وارد میدان شده و دایره ای تشکیل می دهند. ابتدا رقصهایی انجام می دهند که شبیه حمله و دفاع است و بعد با چوبهایی که در دست دارند با چرخشهای خاص عده ای چوبها را به سمت عده دیگر به صورت حمله جلو می برند و آنها به دفاع از خود چوبهای آنها را پس می زنند. و به این ترتیب رقص را ادامه می دهند.
مراسم نمایشی دو نفره در این مراسم نیز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه می شوند. همراه با صدای سرنا و دهل به نمایش می پردازند . این نمایش را با حرکات آکروبات،سرپا،درازکش ونشسته ایفای نقش می کنند. دراین نمایش چوبها می توانند حکم دو شمشیر راداشته باشند.
-3 نمایش دوره
»» این نمایش رزمی بوده وبا حضور شش الی بیست نفر می شود . نما یش ازقدیم الا یام بوده ونشان می دهد مردان چگونه در وضعیت نشسته با تیر و کمان دفاع می کنند و یا چگونه به هنگام حرکت کلاغ پر می کنند و یا به هنگام درازکش چگونه سینه خیز می روند. در این نمایش نیز سرنا و دهل نقش مهمی ایفاء می کنند.
-4 شوخنی (مناجات(
»» در گذشته مردم درماه مبارک رمضان یکدیگر را جهت خوردن سحری بیدار می کردند برای این کار بر پشت بام ها می رفتند و با کوبیدن چوبی به پیتهای حلبی دیگران را از رسیدن سحرگاه آگاه می ساختند. کسانی که از صدای خوشی بهره مند بودند، بالای بام می رفتند و اشعاری را بلند،بلند می خواندند .
اکنون این اشعار توسط بلند گو مساجد به گوش مردم می رسد.
-5باران خواهـی
»» در گذشته در بعضی از روستاها وقتی باران نمی بارید، بچه ها جمع می شدند و کله الاغی را به سر چوبی بسته و در کوچه ها براه می افتادند وشادی کنان به در خانه ها می رفتند و دست زنان می خواندن : «کله خر، هیزم بخر.»صاحب خانه بیرون می آمد و به بچه ها یک دسته هیزم می داد بچه ها بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می کردند. کله الاغ را در بالای تپه ای آتش می زدند و خاکستر آن را در چاه آب که خشکیده بود می ریختند تا باران بیاید و قناتها پر آب شوند.در بعضی دیگر از روستاها بجای هیزم، آرد جمع می کردند و به یکی از زنهای روستا می دادند، او با آن نانی گرد به نام « فطیر» می پخت بچه ها نان ها را بالای تپه ای رها می کردند.نان ها به سمت پائین تپه می غلطیدند و بچه ها دوان دوان و با شور و شوقی خاص به طرف آنها یورش می بردند تا نان بیشتری نصیبشان شود. قابل ذکر است به هنگام جمع کردن آرد، دست زنان می خواندند :
« بارون کو، بارون کو، ورچوچو پوناکو، ور شاخ حیوونا کو، وربیل دهقو وناکو صد من گندم بزیر خاکه، ازتشنیا هلاکه، گلهای سرخ لاله، از تشنیا مناله»
6 ـ چوله قزک
»» به هنگام خشکسالی در بسیاری از روستاهای منطقه، عروسکی بنام چوله قزک می ساختند. بچه ها در کوچه ها جمع می شدند و در خانه های مختلف را می زدند و در حالی که سنگهایی در دست گرفته و به هم می کوبیدند، می خواندند:
« چوله قزک بارون کو، بارون بی پایون کو»
گندما بزیر خاکه، از تشنگی هلاکه
گلهای سرخ لاله، از تشنگی مناله»
در هر خانه ای را که می زدند صاحبخانه بیرون آمده و به آنها خوراکی (نخود، کشمش، تخمه، شکلات، نقل،آبنبات ترش، …) می دهد. بچه ها خوراکی ها را در کیسه ای ریخته و بعد از اتمام مراسم، بین خودشان تقسیم می کنند. در گذشته در بعضی از روستاها نظیر روستای فدافن، برای اینکه باران بند بیاید، کله خری را در سینی گذاشته و روپوشی قرمز روی آن می انداختند، آنگاه به سر چاه آبی در بیابان می بردند. شخصی که مورد قبول مردم بود، دعایی را در دهان همان کله خر می گذاشت و به تنهایی و دور از چشم دیگران آن را از چاه آویزان می کرد. مردم معتقد بودند وقتی که باران بیاید کله خر شروع به عر عر می کند و خدا قهرش می آید. پس باران بند می آید. برای باطل کردن آن نیز، کله خر دیگری را می سوزاندند و خاکسترِش را در چاه می ریختند.
-7فع چشم زخم
»» در گذشته و حتی اکنون در بعضی از روستاها، اگر کسی چشم بشود، ضمه زاج سفید را دور سرش می گردانند و وردی می خوانند. آن وقت آن را روی آتش می اندازند، اگر به شکل چشم شود او را چشم کرده اند و خوب می شود و اگر به شکل نامنظمی باشد جن زده شده و اگر به شکل چار پایه ای شود، می گویند می میرد و این تابوت او است. بعد ضمه را آب می کنند و بر پیشانی و کف دست و سینه او خالی می نهند و سپس آب را در کاسه ای ریخته، یکی آن را می برد سر کوچه می ریزد و برمی گردد، سلام می کند، یکی از اهل خانه می پرسد:
«ـ از کجا می آیـی؟
ـ از خانه دشمن
ـ چه می کرد؟
ـ جان می کند.
ـ الهی جانش بر آید.»
در بعضی از روستاها برای رفع چشم زخم و بیماری معمولاً اسپند دود می کنند و معتقدند اگر این کار را نزدیک غروب انجام دهند بهتر است. یک تار نخ و یا خاک کفش کسی که به او بدگمانند، گرفته باقدری اسپند دور سر بچه یا بیمار دود کرده، می گردانند و می خوانند:
سبز است سبنج، سبز کار است از سبنج، سر رشته صد هزار کار است سبنج پیغمبر ما
نبی می سوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات
و یا می خوانند :
هرکه از دروازه بیرون بره، هرکه از دروازه تو بیه / کور بشه چشم حسود و بخیل،
شمبه زا، یکشمبه زا، دو شمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا سبنج و سپند، پیغمبر ما کرد پسند
علی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسن
به حق شاه مردون، درد وبلا را بگردون
شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا»
زیر زمین، روی زمین، زاغ چشم، میش چشم، ازرق چشم، هر که دیده، هر که ندیده، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیش رو، پشت سر، بترکه چشم حسود و بخیل.
شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا،
8بزرگداشت ایـام الله
»» ماه صفر؛ از جمله ماههایی است که مردم هر کاری را از جمله سفر کردن، مخصوصاً
در روز سیزدهم ماه را را بد می دانند. زیرا تنی چند از پیشوایان دین در این ماه به شهادت رسیده اند، بنابراین زمین و آسمان عزادار است و امکان وقوع هر گونه حادثه ای بسیار است.
در بعضی از روستاهای منطقه کاشمر در گذشته برای رفع این احتمال «تنگ» پرآبی را در سر،سه کوچه محکم به زمین می کوبیدند و می گفتند:
سیزده به در، نحسی به در، بد و بلای ما بخوره به ای تنگ
در روز و شب سیزدهم ماه مردم مسافرت، یا خرید لباس را بد می دانند و اگر سفر کرده ای داشته باشند برای رفع بلا از او، صدقه می دهند. همچنین مردم معتقدند که اگر بچه ای در شب سیزدهم بدنیا بیاید نحسی به بار می آورد. چون باور دارند که :« این بچه یا سر خودش را می خورد و یا سر دیگری را .»
در بعضی از روستاها شب چهار شنبه آخر صفر «پلو» می پزند، بالای خانه آتش می افروزند و در کوزه ای اسپند و نمک، پنبه دانه، جو پیش رس و آب می ریزند و از پشت بام به زمین می زنند. بدین طریق وقوع هر حادثه ای را از خود دور می کنند .
شبهای برات : شبها ی دوازده، سیزده و چهارده ماه شعبان را شبهای برات می گویند مردم معتقدند که این سه شب، شب مرده ها ست، آنها در این سه شب آزادند. مردم برای طلب آمرزش امواتشان در این شبها حلو ا می پزند بر مزار آنها، بین دیگران تقسیم می کنند. در این شبها روی قبور امواتشان قالیچه فرش کرده و بر مزار آنها روضه می خوانند. رسم بر این است که شب اول برات حلوا می پزند . شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روی قبور مرده ها شمع روشن می کنند، می گویند اموات در آن شبها بدیدن خانه ها یشان می آیند.
جاذبه های گردشگری
»» غنای میراث فرهنگی و گرانقدری موهبت های طبیعی و جغرافیایی در سرزمین کهن سال ایران، اگر نگوییم منحصر به فرد، حدّاَقل می توان گفت در جهان، کم نظیر است.
گرچه مردم ما کم و بیش از دیرینگی تمدّن و تاریخ شان آگاهند. با این حال، برخی زوایای شگفت انگیز میراث فرهنگی و جاذبه های طبیعی این سرزمین، تاکنون تاریک و ناشناخته مانده است و بسیاری از دوست داران این مرز و بوم، به دلیل عدم دسترسی به اطّلاعات لازم، به اندازه ی کافی با مواهب کم نظیر این سرزمین، آشنایی ندارند.
چنان که بسیاری از کاشمری ها، همه ساله با صرف وقت و هزینه ی گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان می خرند و به منظور بازدید از جاذبه های دیدنی شهرهای دور دست، قدم در راه می گذارند. غافل از این که « آب، در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.»
در این جا، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با جاذبه های گردشگری شهرستان کاشمر، گوشه ای از این آثار را معرّفی می کنیم:
آب گرم کریز:
در حدود 3 کیلومتری روستای کریز، چشمه ی آب گرم معدنی است که در طول سالیان متمادی، مردم مناطق اطراف، برای استحمام و معالجه ی دردهای پوستی و مفصلی از آن استفاده می کرده اند و هنوز هم کم و بیش از آن استفاده می کنند. گرچه متأسّفانه آن گونه که باید، بدان توجّهی نشده است و می طلبد مسؤولان، اقدام های خوبی را که اخیراً در جهت مرمّت و به سازی ساختمان فرسوده ی آن آغاز کرده اند، سرعت بخشند.
آبشار باغ دشت)بغ دشت(
در فاصله ی 3 کیلومتری روستای کریز کوه سرخ، آب شار زیبا و دیدنی بغ دشت قرار دارد. مسیر منتهی به آب شار، رودخانه ای است که گرداگرد آن را کمربند زیبایی از درختان و درخت چه های انبوه فراگرفته و جلوه های بدیع طبیعت و نسیم خنک و فرح بخش آن، احساسی رؤیایی در انسان برمی انگیزد.
یخ دان طبیعی بندقرا:
در حدود 7 کیلومتری روستای بندقرا، یخ دان طبیعی و بی نظیری است که در تمام فصول سال، پُر از یخ است. تا همین چند سال اخیر که هنوز اهالی روستاهای اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن یخ دان تأمین می کردند.
» مناظر بدیع مسیر جادّه ی کاشمر به کوه سرخ (تنگل سنگ نصوح(
مناظر چشم نواز و کم نظیر مسیر کوهستانی کاشمر به کوه سرخ و کوه سرخ به نیشابور ـ تا روستای عطائیّه ـ با چشمه سارها و کلاته های مختلفش، یکی از دیدنی ترین مناطق این شهرستان به شمار می رود. زیبایی های این منطقه که چشم اندازهای ماسوله را پیش روی انسان مجسّم می کند، همه روزه جمع زیادی از مردم کاشمر و شهرها و آبادی های اطراف را به سوی خود می کشاند، تا فارغ از هیاهوی زندگی شهری، ساعات و دقایق فرح بخشی را در دامان پُرمهر طبیعت بگذرانند.
البتّه مناظر دیدنی این شهرستان زیاد است و منحصر به موارد فوق الذّکر نیست، امّا از آن جا که بنای ما بر اختصار و اشارت است، به همین مقدار بسنده می کنیم.
منبع:
کتاب ترشیز/ جلد اوّل/نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان کاشمر/ایرج سعادتمند

کاشمر طی چند هزار سال قدمت، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال 483 هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارهاکاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاهقلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در 13 کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامقاین روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است، قرار گرفته و مربوط به 800 سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمربترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ 930 هجری، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله 5 کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرسسیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال 1287 در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال 1328 به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال 1307 به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال 1316 در این شهر به شهادت رسید .همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگریاز جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس….
«جهت مشاهده متن کامل »کاشمر طی چند هزار سال قدمت، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال 483 هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارهاکاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاهقلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در 13 کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامقاین روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است، قرار گرفته و مربوط به 800 سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمربترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ 930 هجری، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله 5 کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرسسیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال 1287 در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال 1328 به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال 1307 به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال 1316 در این شهر به شهادت رسید .همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگریاز جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال 57 ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد.
نام کاشمر و ترشیز در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است:کشمر، کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمردر سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
پیشینه ی تاریخیمنطقه ی کاشمر که در متون و منابع کهن ازآن به عنوان ترثیت یا «ترشیز»یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره ی دوم و اوایل پیش از میلاد مسکون بوده است. به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی 2500 سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه برپا نموده است. کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوره پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد. کاشمر در سال 31 هجری بدست اعراب مسلمان فتح شد و از ان پس امرای غزنوی، سلجوقی،اسماعیلیه،خوارزمشاهیان،ایلخانی،سربداریه،تیموری،صفوی،افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگها، شکست ها، ناامیدی ها، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.
نمایندگان شهر کاشمر در مجلس مشروطه (قبل انقلاب)
از بدو تشکیل مجلس مشروطه)مجلس شورای ملی(تا پایان عصر سلطنت پهلوی
نمایندگان دوره اولسیدهاشم احتشام الاولیاء الاطباء – 1287 – 1285
نمایندگان دوره دومبدون نماینده – 1290 – 1288
نمایندگان دوره سومحاج شیخ حبیب الله ترشیزی – 1294 – 1293
نمایندگان دوره چهارممیرزا ابوتراب خان مقبل السلطنه خراسان(اقبال التولیه) – 1302 – 1300
نمایندگان دوره پنجممحمدتقی بهار)ملک الشعراء) – 1304 – 1302
نمایندگان دوره ششماسدالله زوار – 1307 – 1305
نمایندگان دوره هفتماسدالله زوار – 1309 – 1307
نمایندگان دوره هشتممیرزاآقا ضیاء)ضیاالاطباء)– 1311 – 1309
نمایندگان دوره نهممیرزاعلی اقبال)اقبال ‎السلطان) – 1314 – 1311
نمایندگان دوره دهماسدالله زوار – 1316 – 1314
نمایندگان دوره یازدهماسدالله زوار – 1318 – 1316
نمایندگان دوره دوازدهممحمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – 1320 – 1318
نمایندگان دوره سیزدهممحمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – 1322 – 1320
نمایندگان دوره چهاردهممنوچهر تیمورتاش – 1324 – 1322
نمایندگان دوره پانزدهممیرزاعلی اقبال)اقبال ‎السلطان) – 1328 – 1326
نمایندگان دوره شانزدهمعبدالوهاب اقبال – 1330 – 1328
نمایندگان دوره هفدهممهدی شوکتی – 1332 – 1331
نمایندگان دوره هیجدهممنوچهر تیمورتاش – 1335 – 1332
نمایندگان دوره نوزدهممنوچهر تیمورتاش – 1339 – 1335
نمایندگان دوره بیستمابولقاسم تفضلی – 1340 – 1339
نمایندگان دوره بیست و یکممهندسفضل الله جلالی – 1346 – 1342
نمایندگان دوره بیست و دوممهندسفضل الله جلالی – 1350 – 1346
نمایندگان دوره بیست و سوممهندسفضل الله جلالی – 1354 – 1350
نمایندگان دوره بیست و چهارمهندسمحمدصادق فرمان – 1357 –1354
شخصیت ها و مشاهیر ترشیزعمیدالملک کندریآهی ترشیزیآهی جغتائیاهلی ترشیزیاهلی شیرازیمیرصدرالاسلام ترشیزیشیخ احمد جامی نامقیابونصر احمد ژنده پیلمحمد حسامی بندقراییابوطاهر طرطوسیمحیی الدین طریثیثیطوطی ترشیزیظهوری ترشیزیعهدی ترشیزیغواص بستیمحمد کاتبیمظهری ترشیزیمنتخب ترشیزیمؤمن ترشیزیمحمدحسین اشراقی ایوریمحمدعلی امامیمحمدباقر امامیمحمدحسین اولیاییمحمدحسین بختیاریاحمد ترشیزیاسماعیل ترشیزیمیرزایوسف ترشیزی)فاضل ترشیزی(محمدجعفر ترشیزیمحمدصالح ترشیزیمحمدرضا ترشیزی خراسانیمحمدعلی جلالی نوری (جلال العلما(محمدحسین خوش اخلاقمحمدصادق سعیدیفضل الله شریعتیاسماعیل کوه سرخیمحمدحسین تولائیحبیب الله آیت اللهیسیدعلی نجفی کاشمریعبدالعلی هرویمحمدحسین خوش اخلاقولی الله داورزنی
اماکن تاریخی، آثار باستانی و گردشگریآرامگاه شهید سید حسن مدرسآرامگاه سید مرتضی ابن موسی الکاظمآرامگاه حمزه ابن موسی کاظممسجد جامع کاشمربقایای تپه باستانی کندرسد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمرآثار باقی مانده سد شاهیقلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخآسیاب ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشتگورستان گبرها در قراچه کوهسرخیخدان طبیعی بند قراسرو کاشمرقلعه ی آتشگاهبند شاهی (سد ششطراز(بقایای قلعه ی خضرآبادقلعه گبر حصارمنطقه گردشگری کوهسرخخرابه های ارگ قدیم شهرپارک جنگلی سید مرتضی(ع(یخدان فروتقهمنطقه شکار ممنوع درونهآبگرم معدنی کریزکاروانسرای حاج کاظم مدرسیمدرسه علمیه حاج سلطان العلماءتنگل سنگ نصوخ
واژه شناسی کاشمرمنطقه ی مورد بحث این کتاب که دیرزمانی با نام عمومی « ترشیز » شناخته می شد و امروزه در قالب سه شهرستان: کاشمر، بردسکن و خلیل آباد ظاهر گردیده است، در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود، نام ها و اسامی گوناگونی را به خود گرفته است . بررسی این اسامی و شناخت درست آن ها، به درک صحیح تحوّلات و تطوّرات تاریخی این سرزمین، مدد بسیار می رساند. لذا با رعایت تقّدم و تأخّر تاریخی، وجوه تسمیه و موقعیّت هریک از نام های ذیل را به اختصار بیان می نماییم:
»»کشمر: این نام که به صورت های « کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمر » نیز ذکر شده، قدیمی ترین نامی است که از بخشی از ناحیه ی مورد بحث ما، در متون قدیم به چشم می خورد. جایگاه تاریخی این شهر، با موقعیت جغرافیایی روستایی که هم اکنون با با همین نام، با برج رفیعی به قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده کیلومتری شرق شهرستان بردسکن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به خود خیره می سازد، مطابقت دارد.
صورت های مختلف واژه ی مذکور، بارها در اشعار شعرای جدید و قدیم به کار رفته است. گرچه در مواردی مراد شاعر از آن، شهر یا ایالت مشهور کشمیر هند بوده است. امّا آن جا که سخن از « سرو » در میان است، دیگر برای خواننده شکّی باقی نمی گذارد که مراد، همین کشمر مورد نظر ماست.نام باستانی و اصلی شهر، بی تردید کشمر است و بسیاری از نویسندگان همچون فردوسی،بارها از این نام استفاده کرده اند:
همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی
امّا جالب است که، معزّی شاعر توانای قرن پنجم هجری از واژه ی کاشمر استفاده می کند:
به کاشمر اَندر تُرک نزاید چو تو، به کاشغر اَندر سرو نبالد چو تو
فرهنگ نویسان و لغت شناسان، در معنای این واژه ها نظرات مختلفی ارائه داده اند: آغوش مادر، کنار یا سینه ی خورشید، کنار آتشکده ی مهر، آیین مادری و… از جمله ی آن هاست.
بُشت: منابع تاریخی در قرون نخستین اسلامی، از این نام استفاده کرده اند. البتّه چنین می نماید که پژوهش گران در عرصه ی تاریخ این خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پیرامون اسامی بُشت و پُشت، به نحوی دچار دوگانگی و سردرگمی شده و مخاطبان خود را نیز به وادی گمراهی کشانده اند. چه برخی از آن ها، اسامی مذکور را منحصر به نام یک شهر دانسته اند و برعکس، برخی دیگر آن را نام ولایتی بزرگ پنداشته اند. از جمله: « ابوالحسن زید بیهقی » می گوید: « آن را بدین جهت بشت خوانده اند که بُشتاسب (گُشتاسب) آن را بنا نهاد.»چنان که می بینیم، در تعریف فوق، صحبت از یک شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نیز می گوید: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحی نیسابور، تشتمل علی مأتین و ستّ و عشرین قریه، منها کندر.»بنابراین در این جا، بشت، شهری است با دویست و بیست و شش قریه و منطبق بر تعریفی که از ترشیز ارائه شده است. امّا در مواردی نیز، بُشت فراتر از حوزه ی یک شهر، بلکه در حدّ و اندازه ی ولایتی به کار رفته که ترشیز یکی از شهرهای آن بوده است.
« یاقوت حموی » می نویسد: « بُشت، نام دو جایگاه است: یکی ولایت بزرگی است به نیشابور که بسیاری از محدّثان و عالمان از آن برخاسته اند و دیگری، جایگاهی است از ناحیه ی بادغیس هرات .»
ابن حوقل نیزـ که خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه ی خود می نویسد: « ترشیز حومه ی پُشت نیشابور، شهری است زیبا و پربرکت …»در مجموع، چنین می نماید که، بُشت نام شهری است که بعدها به ترشیز تغییر می یابد. در حالی که « پُشت » به کلّ منطقه ی ترشیز اطلاق شده است.
در زمینه ی وجه تسمیه ی این نام، نظرات محتلفی ارائه شده است. برخی از صاحب نظران معتقدند به سبب مهاجرت جمعیّت قابل توجّهی از اعراب به حدود این شهر و نقش برجسته ای که این شهر در عرصه ی ادبیّات عرب داشته و به عنوان پشتوانه ی علوم اعراب محسوب می شده، به « پُشت العرب » مشهور گردیده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نیز که می نویسد: « پُشت »، مخفّف پُشتیبان است و از آن جاکه منطقه ی ترشیز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسیاری بوده، به عنوان پُشت و پُشتیبان نیشابور شناخته می شده است، مؤیّد این نظر است.
برخی نیز از منظر اقتصادی به آن نگریسته، معتقدند به خاطر تولید غلاّت و موادّ غذایی مازاد بر مصرف داخلی، یا به جهت مرکزیّت بشت در تجارت و صدور کالاهای خراسان به اصفهان و شیراز و بالعکس، به این نام نامیده شده است.
نگارنده نیز بر جمع نظرات معتقد است. یعنی هم از نقطه نظر علمی ـ فرهنگی و هم از جنبه ی اقتصادی، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتیبان نیشابور یافته است.
بُست: از دیگر نام های ناحیه ی مورد بحـث ماســت که در قــرون سـوّم و چهارم هـجــری،معمول بوده است. با توجّه به توصیفاتی که سیّاحان قرون نخستین اسلامی از باغات میوه، بستان ها و مناظر چشم نواز این دیار ارائه داده و تصریح کرده اند: « ترشیز، شهری است زیبا و پربرکت »، در می یابیم علّت نام گذاری آن نیز، همین زیبایی و بستان هایش بوده است. البتّه نباید این شهر را با شهر بُست سیستان ـ که بر کرانه ی رود هیرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.
تُرشیز: متداول ترین نامی است که در متون تاریخی به کار رفته است. اغلب منابع، آن را به ضَمّ اوّل و رای ساکن، « تُرشیز» ذکر کرده اند. لیکن یاقوت حموی آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شین نقطه دار مکسوره در زیر آن « طُرَُشیز » آورده است.پیرامون وجه تسمیه ی تُرشیز نیز، نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی از محقّقان، آن را به فتح « ت »، به معنی آبنوس آورده اند.گروهی دیگر معتقدند بدان سبب که زردشت از زادگاه خود – شیز در آذربایجان- به این ناحیه آمد و در این جا درخت سروی بهشتی کاشت و آتشکده ای بنیاد نهاد، آن را تَرشیز، به معنی « شیز نو » نام نهاده اند.
امّا دکتر باستانی پاریزی را نظر دیگری است. وی احتمال می دهد با توجّه به آبی که در گذشته به سمت ترشیز می آمده و در مقسمی به شش قسمت تقسیم می شده است، نام این شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه اند، سپـس با تغیـیراتی به شــکـل« تَرشیز » درآمده است.
طُرَیثیث: اغلب جغرافی نویسان مسلمان در قرون اوّلیّه ی اسلامی، ترشیز را « طُرَیثیث» به ضمّ طاء و فتح راء و سکون یاء المثنّاه من تحتها و کسرِالثّاء » ضبط کرده اند. گرچه برخی نیز هم چون « حافظ ابرو » و « یاقوت حموی»، آن را مُعرّب یا وجهی از تعریب طُرشیز، طُرَثیث یا ترسیس می دانند، لیکن به نظر می رسد اسامی مذکور تحریفی از طرثیث باشد و نه تعریب آن.برخی نیز احتمال می دهند به خاطر شائبه و صبغه ی زردشتی بودن واژه ی ترشیز، مورّخان و جغرافی دانان مسلمان این کلمه را کنار گذاشته و به جای آن از « طریثیث » که کلمه ای است عربی ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده کرده اند.
سلطانیّه ی ترشیز: در پی یورش تیمورلنگ و تخریب ترشیز کهن در سال 784 هـ.ق، محلّ اصلی و قدیمی ترشیز که گمان می رود، در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان کنونی بردسکن قرار داشته، رها شد و ساکنان آن تبعید یا به روستاها و شهرهای هم جوار کوچ کردند. از جمله جماعتی از آنان به ناحیه ی « سوسفد » (سُسفَد) ترشیز واقع در ضلع شرقی شهر کاشمر فعلی مهاجرت کردند. این قَصَبه که بعدها به همّت شاه اسماعیل صفوی آباد گردید، به سلطانیّه یا سلطان آباد ترشیز تغییر نام داد.در فرهنگ انجمن آرای ناصری می خوانیم: « ترشیز شهری است مشهور از بلاد خــراسان،مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آن را سلطانیّه گویند که حاکم نشین آن جاست.»بارتولد نیز می نویسد: در آن دوره کلمه ی ترشیز به تمام بلوک اطلاق می شد و خود شهر گاهی سلطان آباد نامیده می شد. نکته ی حائز اهمّیّت این است که از حدود یک صد و اندی سال پیش و به ویژه با گسترش این شهر به سمت جنوب و شکل گیری محلّه نو، به تدریج واژه ی سلطانیّه منحصر به بخش قدیم شهر شد و بخش تازه ساز آن، ترشیز نامیده شد.مع الوصف، چنان می نماید که واژه ی سلطانیّه، همچون سه – چهار قرن گذشته با معرّف ترشیز ذکر می شد. وجود صدها قباله ی ازدواج و وقف نامه، گواهی بر این ادّعاست.
بنابراین، پژوهشگر در بررسی تاریخ منطقه، به دو ترشیز برمی خورد: یکی ترشیز اوّلیّه که نگارنده جهت جلوگیری از تداخل نام ها و مفاهیم، در این کتاب اصطلاحاً آن را « ترشیز کهن » می نامد و دیگری شهری است که از حدود دویست و پنجاه سال پیش، به این نام نامیده شده است و آن را « ترشیز نوین » نام نهاده ام. تفصیل این موضوع را در جای خود خواهیم آورد.کاشمر: در تاریخ 8/5/1313 هـ.ش نام شهر، از ترشیز به کاشمر تغیییر یافت. از آن پس این شهر مدّتی در حوزه ی تقسیمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال 1322 جزو شهرستان تربت حیدریّه شد و بالأخره در سال 1325 هـ.ش به شهرستان ارتقاء یافت.
شهرستان کاشمر تا پیش از جدایی شهرستان های بردسکن و خلیل آباد از آن، به صورت یک ناحیه ی بزرگ، مشتمل بر بلوک سابق ترشیز بوده است. لیکن پس از آن، محدود به قسمتی از مناطق ترشیز کهن شده و بخش اصلی و نام بردار ترشیز ـ یعنی مرکزیّت ترشیز باستان و آبادی مشهور کشمرـ در قلمرو شهرستان بردسکن واقع شده است. در مورد وجه تسمیه ی کاشمر نیز همچون دیگر اسـامی این شهر، نظـرات و دیدگاه هـــای مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند واژه ی کِشمر که می تواند به معنای آغوش مادر باشد، با گذشتن از شکل های کیشمر، کشمیر و کشمار، سرانجام به صورت کاشمر درآمده است.
حال آن که چند تن دیگر از فرهنگ نویسان، کاشمر را صورت کامل شده ی کاجخر، کاژفر، کاشخر و کاشغر دانسته اند و براین باورند که « کاش » برگردانیده ی کاج است و « کاج خر » یادآور سرو بزرگ و معروف این سرزمین است.
امّا همچنان که در آغاز این بحث یادآور شدیم، کاشمر واژه ای نیست که مخلوق عصر پهلوی یا حتّی قرون معاصر باشد، بلکه نامی است که حدّاقل نه صد سال پیش توسط معزّی ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از این رو، به نظر می رسد، یکی از دلایل اصلی تغییر نام این شهر از ترشیز به کاشمر (در عصر رضاخان)، تأکید وی بر پیشینه ی کهن و احیای هویّت ملّی و بومی منطقه، با یادآوری سرو معروف کشمر بوده است.
چکیده ی مطالب: برمبنای تحقیقات انجام شده، تاریخ و تمدّن ترشیز بسیار کهن تر از آن است که در کتاب های تاریخی، ثبت و ضبط گردیده است. مع الوصف، پیشینه ی تاریخ مضبوط ما به « کشمر » برمی گردد که با افول آن شهر، ترشیز کهن در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد کنونی (در حدود 30 کیلومتری جنوب بردسکن) رونق یافت و آن گاه پس از تخریب های مکرّر که آخرین آن به دست تیمور صورت گرفت، شهر ترشیز رها شده، ده ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه کیلومتری شهر قدیم ترشیز ـ رونق گرفت و به یاد شهر قدیم ترشیز، بدین نام نامیده شد. نام این شهر در 1313 هـ.ش به کاشمر تغییر یافت. در حدود شش دهه بعد، یعنی در سال 1374 هـ.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در 1382 هـ.ش نیز بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
تقویم تاریخ ترشیز31 هـق فتح بُشت (ترشیز) به دست اعراب مسلمان232 هـق قطع سرو معروف کاشمر به دستور متوکّل عبّاسی400 هـ.ق ولادت ابوالفضل طریثیتی405 هـ.ق تولّد ابوعلی بشتی415 هـ.ق. تولّد عمیدالملک کندری در قریه ی کُندر432 هـ.ق وفات ابومحمد طریثیتی440 هـ.ق (محرم) تولّد شیخ احمد جام نامقی در قریه نامق کوه سرخ456 هـ.ق به دارآویخته شدن عمیدالملک کندری476 هـ.ق ولادت محیی الدّین طریثیثی480 هـ.ق (جمادی الاول) وفات ابوالحسن نامقی480 هـ.ق وفات ابوعلی بشتی498 هـ.ق یورش اسماعیلیان ترشیز به بیهق505 هـ.ق (سیزده رجب) ولادت مسعود طریثیتی520 هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی قریه ی « طرز » به دست ارقش خاتونی ـ وزیر سلطان سنجر535 هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی روستای « میج» به دست آق سنقرـ غلام سلطان سنجر536 هـ.ق حمله ی مجدّد سلجوقیان به آبادی « طَرز » در شمال ترشیز537 هـ.ق وفات ابونصر طریثیثی540 هـ.ق کشته شدن آق سنقرـ غلام سلطان سنجر ـ به دست فدائیان اسماعیلی در ترشیز545 هـ.ق درگذشت عمید مسعود زورآبادی546 هـ.ق حمله ی امیر قجق ـ از امرای سلجوقی ـ به ترشیز555 هـ.ق پایان غائله ی احمد خدابنده در کندر596 هـ.ق (نوزدهم رمضان) پایان محاصره ی ترشیز توسط قطب الدّین محمّد خوارزم شاه651 هـ.ق (جمادی الاول) حمله ی کیتوبوقانویان (امیر مغولی) به ترشیز655 هـ.ق درهم شکسته شدن قدرت اسماعیلیان ترشیز، توسّط سپاه هولاکوخان مغول659 هـ.ق تسخیر مناطقی از ترشیز به دست شمس الدّین علی از حاکمان سیستان694 هـ.ق تصرّف بخش هایی از ترشیز به دست شمس الدّین علی ـ از امرای آل کرت784 هـ.ق تصرّف و تخریب ترشیز به دست تیمور لنگ839 هـ.ق وفات کاتبی ترشیزی در استرآباد845 هـ.ق (رمضان) وفات خواجه علاءالدّین ترشیزی در هرات848 هـ.ق وفات علی شهاب ترشیزی864 هـ.ق/ 1459 م نبرد لشکریان ابوسعید و سلطان حسین میرزا در حدود ترشیز و هزیمت ابوسعید867 هـ.ق درگذشت مولانا طوطی ترشیزی874 هـ.ق غارت ترشیز به دست نیل بیک927 هـ.ق/1521م وفات آهی ترشیزی در تبریز929 هـ.ق حفر قنات سسفد به دستور شاه اسماعیل صفوی934 هـ.ق وفات اهلی ترشیزی در تبریز993 هـ.ق شکست علی قلی خان از مرشدقلی خان و اسارت شاه زاده عبّاس میرزا در ترشیز997 هـ.ق قتل مرشد قلی خان ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز997 هـ.ق (29 ربیع الاول) قتل میرزا محمّد ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز1002 هـ.ق جنگ تن به تن مردم ترشیز با ازبکان1006 هـ.ق اخراج ازبکان از ترشیز1011 هـ.ق/ 1602م ورود شاه عبّاس به ترشیز1025 هـ.ق/ 1616م وفات ظهوری ترشیزی در دکن1044 هـ.ق شکست ازبکان به رهبری عبدالعزیز خان در حوالی قریه ی تجرود1152 هـ.ق/ 1739م انتصاب میرزا عبدالحی از سوی نادرشاه به حکومت ترشیز1160 هـق/ 1747م تولّد میرزا عبدالله شهاب ترشیزی در بردسکن1165 هـ.ق (یازدهم جمادی الثانی) وفات محمّد صالح ترشیزی، در قریه ی قوژد1216 هـ.ق/1800م وفات میرزا عبدالله شهاب ترشیزی1224 هـ.ق خروج مصطفی قلی خان از ترشیز، از پس هفت سال مقاومت1231 هـ.ق قتل اسحاق خان قرایی و پسرش حسن علی خان (حاکم ترشیز) به دست محمد ولی میرزا1245 هـ.ق حکومت مجدد مصطفی قلی خان بر ترشیز1247هـ.ق (هشتم رمضان) شکست محمّدتقی خان حاکم ترشیز از شاه زاده خسرو میرزا1249 هـ.ق نبرد خسرو میرزا با گروهی از ترکمانان تکه در حوالی ترشیز1249 هـ.ق حکومت محمّدتقی خان بر ترشیز1267 هـ.ق تولّد شیخ محمّدحسین اشراقی در روستای ایور1270 هـق انتصاب محمّدرحیم خان (عنقای قاجار) به حکومت ترشیز1278 هـ.ق انتصاب سیف الدّوله میرزا به حکومت ترشیز1304 هـ.ق ولادت شیخ احمد غروی ترشیزی1313 هـ.ق (ربیع الاوّل) وفات شیخ اسماعیل کوه سرخی1316 هـ.ق (سوّم شعبان) ولادت آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی1324 هـ.ق/1285 هـ.ش وفات احمد ترشیزی (حاجی مجتهد)1337 هـ.ق به دار آویخته شدن عزیزالله خان باب الحکمی در مشهد1340 هـ.ق وفات آیت الله شیخ اسماعیل ترشیزی1356 هـ.ق وفات سیّدعلی نجفی کاشمری1285 هـ.ق انتخاب سیّدهاشم احتشام الاطبّاء به عنوان اوّلین نماینده مردم ترشیز در مجلس شورای ملّی1313 هـ.ش (8 مرداد) تغییر نام ترشیز به کاشمر1316 هـ.ش (دهم آذر)/ 27 رمضان 1356هـ.ق شهادت آیت الله مدرّس در کاشمر1316 هـ.ش راه اندازی اوّلین کارخانه برق کاشمر1322 هـ.ش احتساب کاشمر در قلمرو شهرستان تربت حیدریّه1325 هـ.ش ارتقاء کاشمر به شهرستان و استقلال این شهر1336 هـ.ش (15 آذر) تبیعد آیت الله عبدالرّحیم ربّانی شیرازی به کاشمر1357 هش(20 آذرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید انقلاب اسلامی در کاشمر1358 هـ.ش (1/1) انتصاب محمود طلوع به سمت نخستین فرمان دار کاشمر ـ بعد از انقلاب1358 هـ.ش انتخاب دکتر رامپور صدرنبوی به عنوان اوّلین منتخب مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1358 هـ.ش انتخاب حجه الاسلام حسن حسن زاده به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1359 هـ.ش (4 مهرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید کاشمر جنگ تحمیلی1360 هـ.ش انتصاب حجه الاسلام محمّدیان به سمت نخستین امام جمعه کاشمر1362 هـش انتخاب حجه الاسلام محمّدعلی عربی به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1364 هـ.ش (16 تیر ماه)/ 1406هـ.ق وفات آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی1366 هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمردر مجلس شورای اسلامی1367 هـ.ش (10 آذرماه) ورود اوّلین آزاده به کاشمر(حسین ضیائیان دلیر)1370 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1374 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1374 هـ.ش(14 تیر) ارتقاء بردسکن به شهرستان و استقلال آن از کاشمر1374 هـ.ش/ 1416هـ.ق (نوزدهم ذی الحجّه) وفات آیت الله سعیدی1378 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1382 هـ.ش ارتقاء خلیل آباد به شهرستان و استقلال آن از کاشمر1382 هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی1385 هـ.ش پیوستن کاشمـر به بنیاد جوامع ایمن جهانـی1387 هـ.ش انتخاب محمد رضا خباز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
رسوم سنتی و باورهاجشن خرمن»» از زمان قدیم، هر ساله وقتی خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهای این خطه برگزار می شود. این آیین هنوز هم در بعضی از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در میدان روستا شروع به نواخته می شد. زمانی که اهالی و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمایشی وارد شده و دایره ای تشکیل می دهد. سپس با حرکات دست و پا، بیل زدنبذر پاشیدن، چهار شاخ زدن و در کیسه کردن گندم را به نمایش می گذارند.-2مراسم آیینی چند نفـره»» شهراین مراسم محلی، در ازدواجها و ختنه سوران برگزار می شود. در این مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته می شود و آنگاه گروه نمایشی وارد میدان شده و دایره ای تشکیل می دهند. ابتدا رقصهایی انجام می دهند که شبیه حمله و دفاع است و بعد با چوبهایی که در دست دارند با چرخشهای خاص عده ای چوبها را به سمت عده دیگر به صورت حمله جلو می برند و آنها به دفاع از خود چوبهای آنها را پس می زنند. و به این ترتیب رقص را ادامه می دهند.مراسم نمایشی دو نفره در این مراسم نیز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه می شوند. همراه با صدای سرنا و دهل به نمایش می پردازند . این نمایش را با حرکات آکروبات،سرپا،درازکش ونشسته ایفای نقش می کنند. دراین نمایش چوبها می توانند حکم دو شمشیر راداشته باشند.
-3 نمایش دوره»» این نمایش رزمی بوده وبا حضور شش الی بیست نفر می شود . نما یش ازقدیم الا یام بوده ونشان می دهد مردان چگونه در وضعیت نشسته با تیر و کمان دفاع می کنند و یا چگونه به هنگام حرکت کلاغ پر می کنند و یا به هنگام درازکش چگونه سینه خیز می روند. در این نمایش نیز سرنا و دهل نقش مهمی ایفاء می کنند.
-4 شوخنی (مناجات(»» در گذشته مردم درماه مبارک رمضان یکدیگر را جهت خوردن سحری بیدار می کردند برای این کار بر پشت بام ها می رفتند و با کوبیدن چوبی به پیتهای حلبی دیگران را از رسیدن سحرگاه آگاه می ساختند. کسانی که از صدای خوشی بهره مند بودند، بالای بام می رفتند و اشعاری را بلند،بلند می خواندند .اکنون این اشعار توسط بلند گو مساجد به گوش مردم می رسد.

-5باران خواهـی»» در گذشته در بعضی از روستاها وقتی باران نمی بارید، بچه ها جمع می شدند و کله الاغی را به سر چوبی بسته و در کوچه ها براه می افتادند وشادی کنان به در خانه ها می رفتند و دست زنان می خواندن : «کله خر، هیزم بخر.»صاحب خانه بیرون می آمد و به بچه ها یک دسته هیزم می داد بچه ها بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می کردند. کله الاغ را در بالای تپه ای آتش می زدند و خاکستر آن را در چاه آب که خشکیده بود می ریختند تا باران بیاید و قناتها پر آب شوند.در بعضی دیگر از روستاها بجای هیزم، آرد جمع می کردند و به یکی از زنهای روستا می دادند، او با آن نانی گرد به نام « فطیر» می پخت بچه ها نان ها را بالای تپه ای رها می کردند.نان ها به سمت پائین تپه می غلطیدند و بچه ها دوان دوان و با شور و شوقی خاص به طرف آنها یورش می بردند تا نان بیشتری نصیبشان شود. قابل ذکر است به هنگام جمع کردن آرد، دست زنان می خواندند :« بارون کو، بارون کو، ورچوچو پوناکو، ور شاخ حیوونا کو، وربیل دهقو وناکو صد من گندم بزیر خاکه، ازتشنیا هلاکه، گلهای سرخ لاله، از تشنیا مناله»

6 ـ چوله قزک»» به هنگام خشکسالی در بسیاری از روستاهای منطقه، عروسکی بنام چوله قزک می ساختند. بچه ها در کوچه ها جمع می شدند و در خانه های مختلف را می زدند و در حالی که سنگهایی در دست گرفته و به هم می کوبیدند، می خواندند:« چوله قزک بارون کو، بارون بی پایون کو»گندما بزیر خاکه، از تشنگی هلاکهگلهای سرخ لاله، از تشنگی مناله»
در هر خانه ای را که می زدند صاحبخانه بیرون آمده و به آنها خوراکی (نخود، کشمش، تخمه، شکلات، نقل،آبنبات ترش، …) می دهد. بچه ها خوراکی ها را در کیسه ای ریخته و بعد از اتمام مراسم، بین خودشان تقسیم می کنند. در گذشته در بعضی از روستاها نظیر روستای فدافن، برای اینکه باران بند بیاید، کله خری را در سینی گذاشته و روپوشی قرمز روی آن می انداختند، آنگاه به سر چاه آبی در بیابان می بردند. شخصی که مورد قبول مردم بود، دعایی را در دهان همان کله خر می گذاشت و به تنهایی و دور از چشم دیگران آن را از چاه آویزان می کرد. مردم معتقد بودند وقتی که باران بیاید کله خر شروع به عر عر می کند و خدا قهرش می آید. پس باران بند می آید. برای باطل کردن آن نیز، کله خر دیگری را می سوزاندند و خاکسترِش را در چاه می ریختند.

-7فع چشم زخم»» در گذشته و حتی اکنون در بعضی از روستاها، اگر کسی چشم بشود، ضمه زاج سفید را دور سرش می گردانند و وردی می خوانند. آن وقت آن را روی آتش می اندازند، اگر به شکل چشم شود او را چشم کرده اند و خوب می شود و اگر به شکل نامنظمی باشد جن زده شده و اگر به شکل چار پایه ای شود، می گویند می میرد و این تابوت او است. بعد ضمه را آب می کنند و بر پیشانی و کف دست و سینه او خالی می نهند و سپس آب را در کاسه ای ریخته، یکی آن را می برد سر کوچه می ریزد و برمی گردد، سلام می کند، یکی از اهل خانه می پرسد:«ـ از کجا می آیـی؟ـ از خانه دشمنـ چه می کرد؟ـ جان می کند.ـ الهی جانش بر آید.»
در بعضی از روستاها برای رفع چشم زخم و بیماری معمولاً اسپند دود می کنند و معتقدند اگر این کار را نزدیک غروب انجام دهند بهتر است. یک تار نخ و یا خاک کفش کسی که به او بدگمانند، گرفته باقدری اسپند دور سر بچه یا بیمار دود کرده، می گردانند و می خوانند:سبز است سبنج، سبز کار است از سبنج، سر رشته صد هزار کار است سبنج پیغمبر مانبی می سوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات
و یا می خوانند :هرکه از دروازه بیرون بره، هرکه از دروازه تو بیه / کور بشه چشم حسود و بخیل،شمبه زا، یکشمبه زا، دو شمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا سبنج و سپند، پیغمبر ما کرد پسندعلی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسنبه حق شاه مردون، درد وبلا را بگردونشمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا»زیر زمین، روی زمین، زاغ چشم، میش چشم، ازرق چشم، هر که دیده، هر که ندیده، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیش رو، پشت سر، بترکه چشم حسود و بخیل.شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا،

8بزرگداشت ایـام الله»» ماه صفر؛ از جمله ماههایی است که مردم هر کاری را از جمله سفر کردن، مخصوصاًدر روز سیزدهم ماه را را بد می دانند. زیرا تنی چند از پیشوایان دین در این ماه به شهادت رسیده اند، بنابراین زمین و آسمان عزادار است و امکان وقوع هر گونه حادثه ای بسیار است.در بعضی از روستاهای منطقه کاشمر در گذشته برای رفع این احتمال «تنگ» پرآبی را در سر،سه کوچه محکم به زمین می کوبیدند و می گفتند:سیزده به در، نحسی به در، بد و بلای ما بخوره به ای تنگ
در روز و شب سیزدهم ماه مردم مسافرت، یا خرید لباس را بد می دانند و اگر سفر کرده ای داشته باشند برای رفع بلا از او، صدقه می دهند. همچنین مردم معتقدند که اگر بچه ای در شب سیزدهم بدنیا بیاید نحسی به بار می آورد. چون باور دارند که :« این بچه یا سر خودش را می خورد و یا سر دیگری را .»در بعضی از روستاها شب چهار شنبه آخر صفر «پلو» می پزند، بالای خانه آتش می افروزند و در کوزه ای اسپند و نمک، پنبه دانه، جو پیش رس و آب می ریزند و از پشت بام به زمین می زنند. بدین طریق وقوع هر حادثه ای را از خود دور می کنند .شبهای برات : شبها ی دوازده، سیزده و چهارده ماه شعبان را شبهای برات می گویند مردم معتقدند که این سه شب، شب مرده ها ست، آنها در این سه شب آزادند. مردم برای طلب آمرزش امواتشان در این شبها حلو ا می پزند بر مزار آنها، بین دیگران تقسیم می کنند. در این شبها روی قبور امواتشان قالیچه فرش کرده و بر مزار آنها روضه می خوانند. رسم بر این است که شب اول برات حلوا می پزند . شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روی قبور مرده ها شمع روشن می کنند، می گویند اموات در آن شبها بدیدن خانه ها یشان می آیند.
جاذبه های گردشگری»» غنای میراث فرهنگی و گرانقدری موهبت های طبیعی و جغرافیایی در سرزمین کهن سال ایران، اگر نگوییم منحصر به فرد، حدّاَقل می توان گفت در جهان، کم نظیر است.گرچه مردم ما کم و بیش از دیرینگی تمدّن و تاریخ شان آگاهند. با این حال، برخی زوایای شگفت انگیز میراث فرهنگی و جاذبه های طبیعی این سرزمین، تاکنون تاریک و ناشناخته مانده است و بسیاری از دوست داران این مرز و بوم، به دلیل عدم دسترسی به اطّلاعات لازم، به اندازه ی کافی با مواهب کم نظیر این سرزمین، آشنایی ندارند.چنان که بسیاری از کاشمری ها، همه ساله با صرف وقت و هزینه ی گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان می خرند و به منظور بازدید از جاذبه های دیدنی شهرهای دور دست، قدم در راه می گذارند. غافل از این که « آب، در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.»در این جا، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با جاذبه های گردشگری شهرستان کاشمر، گوشه ای از این آثار را معرّفی می کنیم:
آب گرم کریز:در حدود 3 کیلومتری روستای کریز، چشمه ی آب گرم معدنی است که در طول سالیان متمادی، مردم مناطق اطراف، برای استحمام و معالجه ی دردهای پوستی و مفصلی از آن استفاده می کرده اند و هنوز هم کم و بیش از آن استفاده می کنند. گرچه متأسّفانه آن گونه که باید، بدان توجّهی نشده است و می طلبد مسؤولان، اقدام های خوبی را که اخیراً در جهت مرمّت و به سازی ساختمان فرسوده ی آن آغاز کرده اند، سرعت بخشند.
آبشار باغ دشت)بغ دشت(در فاصله ی 3 کیلومتری روستای کریز کوه سرخ، آب شار زیبا و دیدنی بغ دشت قرار دارد. مسیر منتهی به آب شار، رودخانه ای است که گرداگرد آن را کمربند زیبایی از درختان و درخت چه های انبوه فراگرفته و جلوه های بدیع طبیعت و نسیم خنک و فرح بخش آن، احساسی رؤیایی در انسان برمی انگیزد.
یخ دان طبیعی بندقرا:در حدود 7 کیلومتری روستای بندقرا، یخ دان طبیعی و بی نظیری است که در تمام فصول سال، پُر از یخ است. تا همین چند سال اخیر که هنوز اهالی روستاهای اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن یخ دان تأمین می کردند.

» مناظر بدیع مسیر جادّه ی کاشمر به کوه سرخ (تنگل سنگ نصوح(مناظر چشم نواز و کم نظیر مسیر کوهستانی کاشمر به کوه سرخ و کوه سرخ به نیشابور ـ تا روستای عطائیّه ـ با چشمه سارها و کلاته های مختلفش، یکی از دیدنی ترین مناطق این شهرستان به شمار می رود. زیبایی های این منطقه که چشم اندازهای ماسوله را پیش روی انسان مجسّم می کند، همه روزه جمع زیادی از مردم کاشمر و شهرها و آبادی های اطراف را به سوی خود می کشاند، تا فارغ از هیاهوی زندگی شهری، ساعات و دقایق فرح بخشی را در دامان پُرمهر طبیعت بگذرانند.البتّه مناظر دیدنی این شهرستان زیاد است و منحصر به موارد فوق الذّکر نیست، امّا از آن جا که بنای ما بر اختصار و اشارت است، به همین مقدار بسنده می کنیم.
منبع:کتاب ترشیز/ جلد اوّل/نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان کاشمر/ایرج سعادتمند

22 پاسخ

  1. با سلام و عرض تشکر از اینکه ما را با فرهنگ وتمدن خویش اشنا کردید و به خویشتن خویش باز گرداندیدعلاقمندم بیشتر با اداب و رسومم اشنا شوم

  2. عرض سلام. بفرمایید کجا میشود جزییات تاریخ کاشمر را مطالعه کرد؟

  3. با سلام و احترام
    سایت پربار و زیبایتان زیارت شد. دیدن و خواندن مطالبی درباره تاریخ و مشاهیر و آثار تاریخی کاشمر به ما حس غریبی می دهد و ما را به خراسان بزرگ قرن پنجم با اوج معماری و عارفان خداجوی فراوان و پارسی گویان شیرین سخن و سخنوران زبر دست می برد . من در حد توان خودم برای شناساندن فرهنگ و تمدن ایران و به خصوص خراسان تلاش کرده ام و مطالبی در وبلاگم دارم. حالا هم تحقیقی درباره شاعر قدیمی کاشمر طوطی کاشمری انجام داده ام. اگر مایل به نقل این مقاله در سایت خود هستید خواهشمند است به لحاظ رعایت امانت نام نویسنده- غلامرضا نصراللهی – و نام وبلاگ – گردباد شور جنون – را حتما درج بفرمائید. موفق و پیروز باشید.

  4. باسلام سپاس ازاینک تاریخچه شهرمان رابه بازدیدعموم گذاشته اید

  5. سلام
    اصل و نسب من برمی گردد به کاشمر ولی تا به حال انقدر اطلاعات دقیق از این شهر نداشتم.در حال حاضر در تلاشم تا بیشتر نسبت به گذشتگانم و شهرم بدانم ممنون اگر کمکم کنید
    ممنون بابت این اطلاعات

  6. سلام ممنون لطفا عکس درفصول مختلف ازباغهاومحصولات تهیه کنید

  7. به کاشمری بودن خودم افتخار کردو عالی بود

  8. من چند ساله دنبال تاریخچه ی کاشمر می گشتم باتشکرازمدیریت سایت من در ویکی پدیا عضو شدم که شاید از کاشمرچیزی پیدا کنم.ممنون

  9. سبز است سبنج سبزه کار است سبنج سر رشته صد هزار کار است سبنج
    پیغمبر ما نبی همیشه میسوخت سبنج از بهر گزند
    چشم بد خلق را سبنج است نجات با قبه پرنور محمد و آل محمد صلوات
    شعر کامل هنگام اسفند دود کردن

  10. پادشاهی بود در عهد کهن
    پایتختش شهر کندر ای سمن
    چونکه آوازش به طغرل شاه شد
    شاه سلجوقی قدم در راه شد
    با هزاران لشکر و کلی سپاه
    از ره ترشیز شد عازم به راه
    چون فرود آمد به کندر آن سپاه
    مستقر شد در حریم قصر شاه
    طغرل سلجوق گفتا ای شها
    از چه رو ترسان نگشتی زین سپاه
    شاه کندر گفت کای شاهنشها
    ترس از نیکان نمی باشد روا
    طغرل از این گفته ی پر محتوی
    خلعتی شایسته بخشیدش بجا
    چونکه طغرل با سپاه بیکران
    بر نشابورش شد عازم زان مکان
    صد فقیه و عالم پر افتخار
    شد ز کندر در رکابش ماندگار
    از میان آن همه عالم که دید
    یک وزیری برگزید نامش عمید
    شد عمیدالملک اندر آن نظام
    بعد طغرل بیک قائم بر مقام
    نام و آواز وی عالمگیر شد
    شهر کندر شیر و چون شمشیر شد
    خسروا تاریخ کندر پر بهاست
    برتر از کوهی طلا در نزد ماست
    بار الها خاک پاکش مرد باد
    تا ابد محفوظ از هر درد باد

  11. سلام :

    شهــــــر کنـــــدر را بنــــازم خاک پاکش توتیـاست

    دُرّ و مرواریــــــد و گــوهر درقیاسش کم بهــاست

    آن نسیــــــــم صبحـــــگاهی کز گلستــــانش وزد

    بهر هــــــر دردی بُوَد دارو ودرمان و شفـــــــاست

    عطـــر خوش بوی بهـــــــــارانش که آیـد با نسیم

    پیر را برنا کنــــــد کیـــن در طبیعت کیمیــــــــاست

    آب کنــــــــدر گــــر نـــــــدارد مثل زمزم شهــرتی

    در عــــــوض با آب رکن آباد حـــافظ آشنـــــــاست

    هرکجا جاری شـود باغ و گلستـــــان می شــــود

    دیدن بلبـــل و رقص گل در آنجــــــا باصفـــــاست

    زان سبب محصول کندر همچو لعل و گوهر است

    شهـــــــرتش انـــــدر تمـــام مُلک ایران پُر نواست

    قـــدمت تاریخ کنـــــــدر گشتــــــــه بالغ بر هـــزار

    قلعه و حوضش نشان از قـــــــدمت تاریخ مـاست

    عالمـــــــــــان و عــــــارفـــــان نامی آن جمــلگی

    گشته زینت بخش کندر چهلچراغی در سمــاست

    سینه ی خاکش چو بشکافی عیان گـــردد همی

    صــد عمید الملک و داراانــــــدرون آن خفــــــاست

    شاعرانش جمله بی نام و نشـــان و خاکی انــــد

    گر قیــــاس از سعدی و حافظنمایی بس بجاست

    آنــــــدو گــر مدح سلاطین زمـــــان را گفته انـــــد

    نزداینـــان مدح گفتن نادرست و هم خطــــــاست

    گر چه اوضــــاع زمانه اقتضا می کــــــــرده است

    بلـــکه مــــدح غیر ایزد هرزمــــانی نـــــــارواست

    عــــــالمی گفتــــــا که پا را بردی بیرون از گلیـــم

    انتقــــــاد از سعدی و حافظ نه در شأن شماست

    گفتمش من دست استـــادان خـود بوســــم ولی

    نقـــــد این نکتـــــــه ز دستـــــورات والایخــداست

    “خســـــروا ” از خاک کنــــــدر تا ابـد برخود بنــــاز

    گـــــر که غیر از این کنی برخاک پاک آن جفـا ست

  12. سلام
    مطلب کاملی بود ممنون از شما

  13. شهید محمد بهبودی از شهدای انقلاب هستند نه جنگ تحمیلی… اولین بسیجی شهید کاشمر شهید محمد اولیائی هستند.

  14. واقعا ممنون از اینکه تاریخ کاشمر را به همه نشان داداید

  15. سلام ممنونم واقعا لذت بردم از کسرینه وزنده جان مطلبی ندیدم اسم قدیمی کسرینه دیشانو بوده یعنی جای شاه نو و از زندهجا ن که زلزله خیلی شدید آمده ومردم زنده به گور شده اند و ده کمی آن طرف تر بنا شده وآثار زلزله بعد از چند صد سال هنوز مشاهده می‌شود زندجا ن آثار بسیار قدیمی دارد از شما ممنونم
    ه

  16. شما که اینقدر متن نوشته از کاشمر دارید چرا آثار باستانی ندارید

  17. اوف دمتگرم اصلیتم کاشمریه ازریشه دارای قدیمش.خیلی ماهبود.وماهی شما. مث ماهی غوطه خوردوم. جوادرمضانزاده.مشهد. هزارسال عمر باعزت کنی. ایول…09155826882

  18. خیلی ممنون از اینکه تاریخچه شهرمون رو گذذاشتید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *