ده جمله قصار از شهید مدرس

عاقل تا بصیرت پیدا نکند، سزاوار نیست صحبت کند. (1) ***
خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و الا فلا.(2)
***
فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است.(3)
***
برای پیشبرد مقاصد خودمان نباید از سلاح برنده دین و تبلیغات مذهبی استفاده نمود. چون اگر با شکست مواجه شویم، ‌اعتقادات مردم متزلزل می‌شود.(4)
***
رضاخان به وسیله‌ی مأموری پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم . گفتم : به رضاخان بگو، مدرس گفت: من وظیفه خود را دخالت در سیاست می‌دانم اینجا هم جای خوبی است و به من خوش می‌گذرد . ترا روزی انگلیسی‌ها کنارت گذاشته و به جایی پرتاب می‌کنند، اگر قدرت داشتی و توانستی بیا همین‌جا هر چه باشد بهتر از تبعید‌گاهها و زندانهای خارج از ایران است ولی می‌دانم که من در وطنم به قتل می‌رسم و تو در غربت و سرزمین بیگانه خواهی مرد . (5)
***
اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این مسائل جزئی نیست . من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاستهائی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می‌کند مبارزه می‌کنم و راه و هدف خود را هم می‌شناسم. در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمی‌کنم که شما یا کسان دیگری مرا همراهی می‌کنند یا نه، لازمه‌ی مبارزه در این راه از خودگذشتگی و فداکاری است . (6)
***
اگر واقعاً غرض این است که چیزی که مملکت ما را خراب کرد، مسلمین را کم کرد، فواحش را زیاد کرد، فقیر را در مملکت ما زیاد کرد را می‌‌خواهید بیائید و رفع کنید و می‌خواهید خدمت به ملتتان بکنید ببینید کجا عیب دارد همان جای معیوب را رفع کنید. مفاسد نوعیه رافع نوعیه می‌خواهد. کتک زدن و جریمه کردن رافع فساد نمی‌شود . (7)
***
دولتهای مستعمره جوی اروپا از سه قرن پیش برای استعمار ممالک شرق کمر همت بستند و اکثر ملل شرق را خواه از لحاظ سیاسی و اقتصادی و خواه از لحاظ اجتماعی به اسارت درآوردند و از میانه‌ی ملت‌های آسیای وسطی قومی که در مقابل بیگانه مقاومت ورزید و خود را لقمه‌ی چرب اما پر از خار و خس نشان داد ملت ایران بود.(8)
***
« هی به من گفتند جهت مخالفت شما (با قرارداد 1919) چیست ؟ کدام یک از موادش بد است ما آن را تغییر بدهیم. من گفتم من سیاسی نیستم، نمی‌دانم . ما رجال سیاسی خیلی داریم، باید به آنها رجوع کرد… لیکن اگر کسی خوب بررسی می‌کرد و روح قرارداد را می‌فهمید، دو چیز استنباط می‌کرد و آن این بود که ایران تمامش مال ایرانی است… فقط این قرارداد در دو چیزش دیگری را شرکت می‌داد : یکی پولش، یکی قوه‌اش. این روح قرارداد بود و اختصاص به ما هم ندارد، متحد‌المال تمام دنیاست.» (9)
*** در رژیم نویی که نقشه آن را برای ایران بی‌نوا طرح کرده‌اند نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن غربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل‌های آینده خواهند نمود . مدنیت مغرب و معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدی‌ و بی‌عفتی‌ و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت، مثل آنکه آن چیزها لازمه متمدن بودن است.(10)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *